۲/۰۴/۱۳۸۹

دختر راه سبز امید متولد شد



لطفاً اطلاع رسانی کنید تا همگان بدانند که راه سبز امید در قلب ملت زنده است، و زنده خواهد ماند

درسا - دختر راه سبز امید متولد شد

نخست وزیر امام : راه سبز امید را باید زندگی کرد

دخترم متولد شد . دختر راه سبز امید (درسا). از میانه شعله های مبارزه و مقاومت . از میانه شعارهای الله اکبر  . از میانه ضجه های سهراب ها و ندا ها . از میانه شهادت و خون ریزی . از میانه زندان ها و شکنجه ها . از میانه وحشی گری ها و دین فروشی ها . از میانه هتاکی به علمای اسلامی . از میانه هتک حرمت بیت امام و اندیشه سبز امام .

دختر راه سبز امید (درسا) متولد شد ؛ از پیش از تولد می شنید ! صدای خرد شدن استخوان های آن زنی که زیر باتوم بسیجی ها فریاد می کشید . و کمی آن طرف تر شعار بسیجی واقعی همت بود و باکری !

دختر راه سبز امید (درسا) به دنیا آمد . برای آنکه مقاومت سبز ادامه یابد . مقاومتی که ریشه در تاریخ دارد . از زمان نمرود و فرعون تا یزید. از زمان چنگیز مغول تا شاه مخلوع . و در مقابل صف آرایی اخلاق و ادب . صف آرایی : ادب مرد به ز دولت اوست  در مقابل مقدس نمایان بی هنر .

دخترم را درسا نامیدم . فقط برای آنکه خاری باشد در چشم دیکتاتور . برای آنکه راه سبز امید را باید زندگی کرد. برای آنکه منطق اخلاق و ادب با یک شب و یک سال و یک قرن به نتیجه نمی رسد . صبر می خواهد و استقامت . مبارزه ای به اندازه ی بلندی تاریخ . از زمان آدم و حوا و فریب شیطان تا زمان بهشت و جهنم .

دخترم را درسا نامیدم تا زندگی کنم به رنگ پیامبر رحمت . به رنگ اخلاق . به رنگ مهربانی . همان پیامبری که و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین (ما تو را جز برای رحمت بر عالمیان مبعوث نکردیم) همان پیامبری که برای کامل کردن اخلاق فرستاده شد . پیامبر زیبایی ها . پیامبر خوش اخلاقی ها . پیامبر دوری از دروغ، دوری از تجاوز، دوری از شکنجه ، دوری از قتل و غارت و تهمت و غیبت و بی حرمتی . و بالاخره پیامبر صبر و مقاومت با نامگذاری فرزند .

پیامبری که سلاله اش یکه و تنها در میان دین فروشی دنیا پرستان به خون خود می غلتیدند و خلفان جور با قیافه ای دین فروشانه ، آنها را به بی دینی و بی نمازی محکوم می کردند . پیامبری که انتقام از او را از فرزندانش گرفتند .

آری دخترم را درسا نامیدم تا هر کس که او را صدا می زند، یادآوری شود که راه سبز امید زنده است . راه سبز ائمه اطهار . راه سبز اخلاق . راه سبز امام .

برایش از اخلاق خواهم گفت (http://www.letterstodorsa.blogspot.com). از دین . از ادب . از مبارزه با تحجر و خرافه . از مبارزه با دین فروشی . از مبارزه با دیکتاتور . همان دیکتاتوری که مزه گاز فلفلش احتمالاً هنوز زیر زبان این نوزاد تازه به دنیا آمده باقی است ! از روز قدس، از نماز جمعه، از 25 خرداد ، از روز عاشورا 

می گویند که در زندانها تهدید می کنند که با خانواده و فرزندانت چنان می کنیم! نمی دانند که آرزوی یک پدر سبز جز شهادت فرزند نیست ! همانطور که پدرم در میانه شعله های انقلاب آزادی خواه 57 و جنگ و شهادت،پشت قرآن برایم آرزوی شهادت نوشت، امروز من برای فرزندم آرزوی شهادت می نویسم ! حال دیکتاتور این دو آرزو را کی برآورده می سازد ، خدا می داند !

 آن كه ايمان و عقيده دارد و بپاخاسته است كه جهاد كند در راه اين ايمان و عقيده و اعتقاد به اين دارد كه فداكارى در راه خداى تبارك و تعالى پيروزى است و رسيدن به مقام شهادت پيروزى ديگر است، يك همچو ملتى شكست ندارد (امام خمینی(ره))

بله ! راه سبز امام را زندگی باید کرد

۱/۲۵/۱۳۸۹

دین و مذهب ما چیست ؟

دختر عزیزتر از جانم سلام
پدر و مادر تو شیعه هستند. شیعه یکی از مذاهب اسلام است . شیعه اعتقاداتی دارد مثل پیروان دیگر ادیان . اما تو نباید به حسب اینکه پدر و مادرت به یک دین اعتقاد دارند، از آن پیروی کنی . تو باید خودت تحقیق لازم را انجام داده و از میان مکاتب و مذاهب و ادیان، بهترین را انتخاب کنی . لیکن طبیعی است که پدر تو، برای تو مذهب خودش را تبلیغ خواهد کرد . البته سعی می کنم که برایت عادلانه از دیگر مکاتب هم سخن بگویم اما این برای تو کافی نیست . چرا که هر کسی به نفع مذهب خودش سخن می گوید و نمی تواند از دیگر مکاتب برای تو خوب سخن بگوید .
اصولاً اگر جایی دیدی مثلاً یک مسلمان مدعی است من به خوبی به شما از کمونیسم مطلب می آموزانم و عادلانه این کار را انجام می دهم و لذا حق ندارید دیگر از کمونیسم بگویید ! یعنی این آدم دیکتاتور است و می خواهد دروغ بگوید ! چون اگر راست می گوید لزومی ندارد بترسد که دیگران چه خواهند گفت . لذا هر کسی بهتر می تواند از مکتب و اعتقاد خودش سخن بگوید . بهترین نقطه برای شناخت هر مکتب یا هر عقیده ، طرفداران و تئوری پردازان همان دیدگاه است .

عزیز دلم !
با این مقدمه می خواهم از شیعه برایت بگویم . از اسلام . از اینکه چه دینی است و چه می گوید . مطالبی برایت می نویسم که شاید در مدرسه و تلویزیون کمتر بشنوی و کمتر برایت بگویند. آنچیزهایی که برایت می گویند، لا اقل در این روزگار تلخ تر از زهر، بیشتر برای جیب هایی است که از دین فروشی پر می شود . کمتر کسی حرف حساب می زند . کمتر کسی در اصل دین تلاش می کند که شناخت حقیقی پیدا کند و اصولاً انسانها از دین و مذهب، همان افعال تکراری و ظاهری را فرا می گیرند و مانند طوطی تکرار می کنند . کسی با خود نمی گوید برای چه باید این افعال را انجام بدهیم ؟! کسی به دنبال روح احکام اسلامی نیست . بیشتر به دنبال بسط مفاهیم ظاهری دینی و فراگیری ظواهر فقهی هستند. نه اینکه ظواهر لازم نیست، اما اگر فقط ظاهر باشد ، مثل طبل توخالی خواهیم شد . از انسانهای بدکاره هم شاید بدتر شویم .

دینی که کارکرد نداشته باشد و به تو یکسری افعال ظاهری بیاموزد ، فقط ورد و خرافه آموخته است . آن دینی خوب است که
* هم برای دنیای تو برنامه ارائه دهد و هم برای آخرت تو
* سهل و آسان باشد و برای تو مشقت و دشواری زیاد ایجاد نکند
* پویا باشد و با پیشرفت روز افزون تکنولوژی و علم و دانش بشر، تطبیق داشته باشد و اینطور نباشد که یا باید دین دار باشی و یا پیشرفت کنی
* به قلب انسان بنشیند و انسان وقتی به اعمال آن مکلف می شود، در وجود خودش تاثیر و پیشرفت معنوی و مادی احساس کند.
* برای کرامت انسان و وجود انسان و ارزشهای انسانی اهمیت قائل باشد و برای تعالی انسان برنامه ارائه دهد . لذا اگر به آن معتقد شدی، از نظر اخلاقی رشد کنی و کرامت اخلاقی پیدا کنی
* بی نهایت باشد و برای انسان بی نهایت برنامه های وسیع ارائه کند به این مفهوم که هر چقدر در آن مکتب بیشتر غوطه ور شدی، بیشتر رشد کنی . اصطلاحاً عرفان در آن مکتب لا یتناهی باشد
* باعث شود تو در زندگی لذت بیشتری ببری، سالم تری باشی، بهشت را در زندگی مادی و معنوی احساس کنی و به سوی خوبی ها رهنمون شوی . هر لحظه که اعمال آن را انجام می دهی، بیشتر لذت ببری و بیشتر پیشرفت کنی . این پشرفت در همه زمینه ملاک عمل است: علمی، معنوی، روحی ، روانی، فیزیکی، جسمی و بدنی، لذت شهوانی ، خانوادگی، اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی و ...
* با عقل تو کاملاً سازگار باشد به طوری که هر چقدر بیشتر به صورت منطقی و فلسفی در آن تلاش می کنی، به دستاوردهای دقیق تر و بهتر برسی
* با دموکراسی و مردم سالاری سازگار بوده و بر اساس ارزشهای اخلاقی، معتقد به دیکتاتوری و زورگویی به مردم نباشد . چه زورگویی به اقلیت و چه زورگویی به اکثریت فرقی نمی کند .
* با سیاست و حکومت داری و برقراری عدل و انصاف در جامعه سازگار باشد و پیامهای انسانی داشته باشد . حق را به زورمداران و پولداران ندهد و به قشر دون پایه و مستضعف هم بها بدهد و برای آنها هم ارزش قائل باشد .
* در راستای ارزش قائل شدن برای انسانها ، همه را از سفید و سیاه، پولدار و بی پول، دانا و بی دانش ، زن و مرد ، کودک و پیر و همه و همه را از یک جنس و برابر بداند و برای قشری از مردم، برتری و نژاد پرستی قائل نباشد .
* و دیگر ویژگیها که اگر به فطرت خود و ذات خود مراجعه کنی آنها را خواهی یافت و نیازی به گفتن من نیست .

چراغی برگیر از عقل و گرد شهر به گردش درآ . سعادت ابدی در خانه ی ابدی در گرو داشتن اعتقاد صحیح و یافتن حقیقت است . دار دنیا موقت است و برای رسیدن به حقیقت باید تلاش کنی . با پیروی بی چون و چرا از نیاکان خود و پدرت به هیچ نخواهی رسی.

خداوندا ! تو خودت همه ما را به راه راست هدایت فرما . یا نور المستوحشین فی الظلم 

۱/۱۹/۱۳۸۹

شجاعت اعتراف به اشتباه

عزیز دلم سلام
پیشتر برایت گفته بودم که اصالت را به حقیقت و اخلاق بده و هرگز تحت هیچ شرایطی آنها را قربانی خواسته هایت نکن . برایت گفته بودم که حتی اگر اسیر نفس شدی و عملی بر خلاف فطرت و ندای درون انجام دادی، توجیه نیاور که حقیقت همین است که من انجام داده ام، چرا که ممکن است مسیری غلط بگشایی که مضر باشد و دیگران را نیز گمراه کنی.

عزیزم ! اگر عملی انجام دادی که فکر می کردی صحیح است و مطابق حق ، و پس از مدتی متوجه شدی نه تنها صحیح نبوده است، بلکه برخلاف مسیر صواب گام برداشته ای، شهامت داشته باش و به اشتباه خود شجاعانه اقرار کن . اگر لازم شد، از کسانی که بابت
تصمیم تو خسران دیده اند عذر خواهی کرده و به تبعات آن عذر خواهی گردن بنه .

هرگز فکر نکن که با فرار از واقعیت و مردم ، می توانی از چنین عذر خواهی برهی . اگر خودت با اختیار خودت به سمت مردم نروی، و از آنها عذر خواهی نکنی، مطمئن باش که سنت الهی و نظام کائنات تو را به سرنوشتی دچار می کند که مجبور می شوی با خفت و خواری از دیگران عذر خواهی کنی .

اگر به تاریخ مراجعه کنی ، می بینی که هزاران نفر بوده اند که به دلیل تاخیر انداختن عذر خواهی هایشان، به منفور ترین افراد تاریخ تبدیل شدند و چه بسا افرادی که در موقع مقتضی از مردم دلجویی کرده و بزرگوار باقی ماندند .

نام این توانایی که بتوانی در وقت مقتضی به اشتباه خود اقرار کنی، شجاعت است. برخی فکر می کنند شجاعت یعنی نترسیدن از شب، از تاریکی، از حیوان درنده، از شمشیر دشمن و امثال آن . اما شجاعت از درون تو سرچشمه می شود . اگر این شجاعت را یافتی که با بزرگترین دیو درونت که همان نفس اماره و شیطان است مبارزه کنی، مطمئن باش که بروز خارجی خواهد یافت و آن گاه دیگر از تاریکی ها و شمشیر دشمن ها و از دست دادن جانت نمی ترسی . اما چنین نکردی، نام آن نترسیدن، شجاعت نخواهد بود.

عربده کش های شهر و الوات های مست خراب آباد هم از تاریکی نمی ترسند و مرده شوی ها از قبرستان در شب تاریک ! آیا شجاع هستند ؟

۱/۱۸/۱۳۸۹

قصه تلخ اخلاق مداران و دین داران در انقلاب

دختر خوبم سلام
عزیزم تو هنوز متولد نشده ای و من برایت از فلسفه و اخلاق گفته ام! برایت بیشتر هم خواهم گفت . این کردار به دلیل آن نیست که پدر با اخلاقی داری، به دلیل آن است که نسل سوم انقلاب صحنه عجیبی مشاهده کرده است :
در آن زمان که هنوز شیر می نوشیدیم و یا فاصله ای با آن نداشتیم، مردان خدا را می دیدیم که از زن و فرزند و زندگی خود می گذشتند، ظواهر مذهبی داشتند اما با اخلاق هم بودند . برای خانواده خود، برای وطن خود، برای ناموس خود اهمیت قائل می شدند. برای پاسداشت ارزشهای انسانی و کرامت انسان و در پاسخ به ندای مردم سالارانه و ملی و همچنین مذهبی رهبرشان راهی جبهه های جنگ شدند و با پیکرهای پاره و مجروح به میان مردم بازگشتند. گاهی اوقات هم باز نمی گشتند. معلوم نبود که شهید شده اند، یا مفقود الاثر و یا اسیر . اما یاد و نامشان در میان مردم این سرزمین به بلندی شهرت یافت و امروز در هر خیابان و خانه که قدم می گذاری یا عکس آنها را می بینی و یا نام آنها . به دلهای مردم هم که مراجعه می کنی، از آن بزرگان به بزرگی و نیکی یاد می کنند.
سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز 
مرده آن است که نامش به نکوئی نبرند 

مدتی گذشت و ما دیدیم که افرادی یافت می شوند که ظواهر مذهبی دارند ، به ظاهر نماز می خوانند و روزه می گیرند، به ظاهر ریش دارند و یا حجابشان خیلی محکم تر از دیگران است، به ظاهر خمس و زکات می دهند اما به نظر می رسد بهره ای از این دیانت نبرده اند. گوئی دین داران این جامعه دو بخش شده باشند . بخشی که ضمن رعایت ظواهر دینی به اخلاق و کرامت انسانی و ارزشهای والای انسانی معتقد بودند و بخشی دیگر که صرفاً به ظواهر مذهبی توجه داشتند . جالب آنکه بخش دوم معمولاً به ظواهر مذهبی بدون کم و کاست توجه می کردند . در میان آنها وسواسیهای دین مدار زیاد پیدا می کردی . افرادی که به جزئیات مسائل ظاهری دین از جمله آب کشیدن سجاده مساجد و امثال آن توجه داشتند زیاد برخورد می کردی . لیکن وقتی در جمعشان حاضر می شدی از اخلاق خبری نبود. مثلاً برای بی آبرو کردن جریان و حزب مخالفشان به هر دروغی متوسل می شدند. برای پیروزی در انتخابات به هر تقلبی و برای شکست حریف خود در زمین سیاست و یا زمین اقتصاد به هر تهمت و فریب و نیرنگی . البته بخش عمده ای از آنها غیر شرعی هم بود و این طور توجیه کرده بودند که : هدف وسیله را توجیه می کند . نترس ! می خواهم از مرگ هم برایت بگویم ! برخی از آنها برای مقاصدشان حاضر می شدند آدم بکشند . حاضر می شدند انسانهای پاک این سرزمین را بدون اثبات جرم در دادگاه ها و با تفکر های واهی ترور می کردند . 

عزیزم شاید برایت زود باشد ! این اولین پدری است که هنوز دخترش متولد نشده ، برایش از مرگ و ترور می گوید ! اما باید آماده باشی . به جهانی می آیی و در زمانی می آیی که آمدنت ممکن است با ندیدن پدر همراه باشد . شاید با ندیدن مادر و شاید هم هنوز نیامده با لگد یا گاز مسموم کننده یکی از همین به ظاهر دینداران بی اخلاق به آن جهان سفر کنی . آماده باش که جهان مملو از بی اخلاق هاست . افرادی که برای انسان هیچ ارزش و کرامتی قائل نیستند و گرگهای در پوست میش می باشند. 

دخترم در مدرسه به تو از اعتیاد و ایدز هزاران بار توضیح می دهند . هزاران بار برنامه ویژه در میان برنامه های کودک و بزرگسال برایت پخش خواهند کرد که سرعت زیاد در جاده ها خطرناک است و از تابلوهای ورود ممنوع نباید گذشت . از چاقی می گویند و از بیماری آنفولانزای نوع الف یا وبا و امثال آن . تو نسبت به همه آنها بدون وجود پدرت هم آگاه می شوی . تو خودت عاقل  و با فطرت پاک خواهی شد و اگر بی اخلاق ها تو را نابود نکنند ، ان شاء الله اعتیاد و امثال آن گرفتاریها تو را نابود نخواهد کرد آنچه پدرت باید به تو بیاموزد، اخلاق است ! اخلاق ! و برای آموختن اخلاق باید ظرافت ها و نکات باریک آن را بدانی. فرق آن را با تشرع بدون اخلاق درک کنی . فرق آن را با ظاهر دین مدارانه درک کنی . 

البته این سخن ها به هیچ وجه نشانه عدم توجه به ظواهر دینی نیست که برای رسیدن به مفهوم و مغز ، باید از پوسته عبور کرد. لیکن توجه صرف به پوسته و تهی شدن از معانی ، مشکل این از خدا بی خبران است . 

قصه به اینجا رسید که ما بزرگ شدیم و در آستانه پدر شدن . زمانی رسید که دیگر جهان را خیلی بهتر از روزگار قبل درک می کردیم و پیچیدگیهای پس پرده را بیشتر می دیدیم . متوجه شدیم که چقدر نا ملایمات بشر که ما به حساب خداوند و دین خداوند گذاشته بودیم و حال آنکه مشکل از دین نبود، مشکل از بی اخلاقی برخی دین مداران بود. 

دخترم ! تجربه نشان داده است بی اخلاق ها و بد ها همیشه در اقلیت هستند ! و همیشه یک فرعون بر هزاران هزار برده خدایی کرده است . برده هایی که زیر شلاق فرعونیان جان می دادند و در میان دیوارهای لایه ای اهرام ثلاثه مصر قرار می گرفتند . 

دخترم ! تو هنوز نمی دانی که اخلاق چیست چون نیاز به شیر خوردن و گریستن داری! اما فعلاً در همین حد بدان که اخلاق با شیر مادر متفاوت است، با پوشک بچه و گریستن هم همینطور ! در آینده برایت از اخلاق بیشتر خواهم گفت 


۱/۱۷/۱۳۸۹

اخلاق همیشه مقدم است

دخترم درسا سلام
آن چیزی که از درون تو را تشویق می کند که خوب باشی، نامش فطرت است. و آن رفتار خوب که فطرت تشویق می کند از خودت نشان بدهی، نامش اخلاق است . اخلاق یعنی خوب بودن در جامعه . یعنی خوش برخوردی با خود و دیگران . خوب بودن را همه می دانند . کمی فکر کن ! دیدی ! تو هم می دانی ! نیازی نیست به گفته های من توجه داشته باشی . خودت می دانی ! همه عالم درون توست . از درون می گوید که چه چیز خوب است و چه چیز بد است .

سالها دل طلب جام جم از ما می کرد 
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد 

هر انسانی خوب می داند که چه رفتاری خوب بوده است و چه رفتاری بد! دلهای ما زنگار روزگار به خود می گیرند و اگر تذکر دیگران نباشد ، فراموش می شویم . می دانی انسان از چه می آید ؟ از نسیان ! یعنی فراموشی ! آری انسان چون فراموشکار است ، نامش انسان شده است . و هر فراموشکاری نیازمند تذکر و یادآوری است .



تو همه جهان را درون خود داری و خداوند درون توست ! می دانی خدا از چه می آید ؟ از خود + آ (بیا) یعنی به خود آ ! آری خداوند درون توست . به خودت بیا ! نورش را می بینی . از این روست که پیامبر رحمت (ص) فرمودند : من عرف نفسه فقد عرف ربه (هر کس خودش را بشناسد، خدایش را شناخته است)

پیامبران برای یادآوری و تذکر آمده اند . برای اینکه زنگارهای دل ما را بشورند تا ما نور فطرت را بهتر درک کرده و صدای انسانیت و ندای درون را بهتر بشناسیم . آئین پیامبران هم برای شستن زنگارهاست . و خروجی این خود آمدن در رفتار اجتماعی، همان اخلاق نیکو خواهد بود.

دخترم ! اینها که گفتم برای این بود که ما فراموش می کنیم کجای جهان ایستاده ایم. فراموش می کنیم چه چیزهایی اصالت دارد و چه چیزهایی ندارد . آن که اخلاق ندارد، یعنی رفتاری بروز می دهد که نشات گرفته از اندیشه درونی و اعتقادات درونی اوست . اگر انسانی با اخلاق بود، یعنی بنه فکری و اعتقادی درونی او به سوی حقیقت است و به میزانی که انسانها بی اخلاقی می کنند و رفتارهای نامناسب ارائه می دهند، یعنی از باورهای مسموم و درون زنگار گرفته برخوردارند .

از کوزه همان برون تراود که در اوست 

از این روست که امام معصوم می فرماید : اخلاق نیکو نیمی از ایمان است !


دخترم ! هیچ گاه و به هیچ قیمتی اخلاق را فدای خواسته های پست دنیایی نکن . هیچ گاه برای محبت به دوست ، فرزند، پدر و مادر و دیگران اخلاق را زیر پا نگذار و در همه احوال به خودآ و زنگارهای درون و بیرون بشوی و اصالت را به اخلاق بده . اخلاق است که نشان دهنده درون توست .

درس امروز ما این است : با کسانی هم صحبت شو که اخلاق داشته باشند و تو را به خود آورند که خود آمدن به خدا آمدن است . و از کسانی که بی اخلاقی می کنند اعتراض کن که روح تو را آلوده خواهند کرد .

دخترم ! عده ای هستند که مدعی اند به دین پیامبران اعتقاد دارند و ظواهر دینی آنها را رعایت می کنند اما بهره ای از اخلاق نبرده اند. پرخاش می کنند، بی حرمتی می کنند، حرمت زن و بچه و ناموس دیگران را نمی شناسند، به حریم خصوصی و عمومی دیگران برخلاف قوانین تعرض می کنند، اما ظاهر های مذهبی دارند. ریش هایشان بلند اما فکرهایشان کوتاه ، عربده هایشان آسمان خراش اما بلندی روحشان کوتاه ، قدرتشان وسیع اما وسعت دیدشان محدود است . در مورد این گروه اگر توانایی اصلاح نداری، بسیار گریزان باش که همان احمق ها و نادان هایی هستند که علی (ع) سفارش اکید می فرماید از آنها دوری کنید تا شما را به هلاکت نکشند.

دخترم ! دین خداوند و شرع و فقه چیزی جز این نیست که زنگار ها را بشوید . اگر گزاره ای شنیدی که با فطرت پاکت در تناقض بود، مدعی قدمت و خرابی دین خداوند نباش، بدان که خرافه  و بدعت است و یا مربوط به شرایطی خاص و ویژه بوده است . دینی که قرار باشد خروجی آن انسان های بی آبرو و ادب باشد، دین خداوند نیست، دین ساخته شده فکر قدرت طلب بشر است . به هوش باش که مارهای به ظاهر دین دار از عقرب های بی دین بسیار خطرناک تر و خوش خط و خال تر هستند .


دخترم ! فراموش نکن که پیامبر اسلام (ص) برای تکمیل معارف اخلاقی مبعوث شدند و هدفی جز آن نداشتند . (انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق) و اگر گزاره ای از ایشان برایت گفتند که مبنی بر بی اخلاقی ایشان بود، بدان که تحریف است و از حضرتش جز نیکو اخلاقی انتظار نیست .

خداوندا! گرفتار ظواهر شدیم و از اصل وجود خویش غافل گشتیم . تو خودت به حق محمد مصطفی (ص) بی اخلاقی های جامعه ما را درمان کن . یا من اسمه دواء و ذکره شفاء 

پذیرش حق حتی در حالیکه به خطا گرفتار شده ای

درسا جان سلام
سخن امروز کوتاه اما بسیار مهم است .
هیچ اصالتی به هیچ چیز مده مگر حقیقت محض . برای حقیقت محض همواره سینه ات را گشاده بگذار تا در آن وارد شود و برای خارج کردن غیر حقیقت از وجودت نهایت تلاش را انجام بده .
حتی اگر نتوانستی در کشمکش عقل و نفس بر نفست غالب شوی و آلوده اشتباه و خطا گشتی، به خودت دروغ نگو ! بدان که حق چیست و ناحق چیست . به این مساله هم اقرار کن و از گفتن آن شرم نداشته باش. وقتی باید شرمنده باشی که وقتی در حال انجام خطا هستی، برای آن توجیه بافته باشی و برای دیگران کار خطا را خوب جلوه دهی . آن وقت است که علاوه بر آنکه خودت به اشتباه افتاده ای، دیگران را هم توجیه کرده ای که این کار بدی نیست، بلکه خوب است !
درس امروز : در مقابل حق هرگز مقاومت نکن . همواره اشتباه های خودت را بپذیر و به آنها اقرار کن و بابت آنها عذر خواهی کن. هرچند بهتر است بر خودت بیشتر مسلط باشی و علاوه بر دانستن حق ، به آن پایبند بوده و از خطاها مصون باشی . لیکن مهمتر آن است که هیچ گاه نور حق طلبی در وجودت خاموش نشود، وگرنه همچون خوارج، خدای ناکرده ممکن است دستت به خون بیگناه آلوده شود در حالیکه افتخار می کنی که در حال اجرای احکام الهی هستی. ابن ملجم دستش به خون علی (ع) آلوده شد در حالی که فکر می کرد در حال انجام فرایض الهی است ! ببین که آدمی وقتی با حق طلبی ذاتی و فطری خود مبارزه کند، چگونه روزنه های نور خداوند در او خاموش می شود و به قهقرا می رود .
البته فراموش نکن که مفهوم حق و باطل همانطور که پیشتر گفتم نسبی است و این است که کارها را دشوار می کند . پس هیچ گاه یک فرد یا یک نظر و ایده را مطلق رد یا تایید نکن و برای یافت حقیقت بیشتر، کنکاش بیشتر داشته باش.
خداوندا تو خودت توفیقی بده که همواره در مقابل حق خاضع و متواضع باشیم و اراده ای ده که آنچه حق می دانیم، انجام داده و از باطل دوری گزینیم .




۱/۱۵/۱۳۸۹

نسبیت جهان و حقایق

دخترم سلام
می دانم که با خواندن مطلب قبل گیج شده ای . تو نه می دانی حسین کیست، و نه زینب، نه می دانی خدا کیست و نه تاریخ، چه رسد به جنبش سبز و باتوم و گاز اشک آور و فلفل و ...
باید از صفر شروع کرد . تو که زمینه ای نداری و نمی دانی هیچ کدام از این ها چیست باید برایت از صفر دوباره جهان را بسازم. ای کاش می توانستم دیگران هم که به جهان نگاه می کنند، دیدگاه هایشان را بشورم و از صفر برایشان جهان را ترسیم کنم. کسی بود که فکر می کرد مو شانه نکردن، ساندویچ فلافل را شریکی خوردن، بوی عرق دادن و خشن بودن از ویژگیهای انسان خوب است ! و نام خودش را حزب اللهی گذاشته بود. ای کاش می شد همه برای یکبار هم که شده از این دریچه به جهان نگاه می کردند تا ببینند جهانی بسیار زیباتر از آنچه فکر می کنند وجود دارد . جهانی که انسانهایش هم دین دارند و هم اخلاق مدار . هم دین دارند و هم عارف . هم دیندارند و هم حاکم . هم دین دارند و هم تمیز و مرتب و با نزاکت . ای کاش می شد به دیگران فهماند که معیار و ارزش برتری چیست .

آدمی در عالم خاکی نمی آید پدید

                                             عالمی دیگر بباید ساخت و ز نو آدمی

و این نامه ها را با این هدف می نویسم. برای اینکه دختر عزیزم که می خواهد پا به عرصه وجود بگذارد، با دیدگاهی تهی از بدیها و بی اخلاقی ها، دست هایی نیالوده به گناه و خون و فکری خالی از بدبینی و تهمت و سوء ظن می خواهد جهان را بشناسد و کشف کند . 
آنچه برایت می گویم تجربیاتی است که من آموختم . طی مدتی که زیستم . بدان که اینها که برایت می گویم همه حقیقت نیست! بلکه بخش کوچکی از آن هم شاید نباشد . باید بیاموزی که مفاهیم همگی نسبی هستند و از هیچ کس نباید مطلق آموخت . چه بسا مطالبی وجود دارد که حقیقت است اما نزد دشمن توست . قرار نیست که انسانها همه حقیقت را بدانند و دشمنان تو هیچ از آن ندانند . این را به یاد داشته باش که حقیقت در نزد هر انسانی به یک میزانی وجود دارد . هر گفتاری مقداری حقیقت است و مقداری ناحق . مقداری راست است و مقداری دروغ . تو باید بیاموزی که حرف همه را بشنوی و از میان آنها بهترین را انتخاب کنی . هر گفتاری که با آن مواجه می شوی ، از پیش نسبت به آن قضاوت نکن . اول بشنو، دوم راجع به آن فکر کن، سوم راجع به آن تحلیل کن، چهارم اندیشه قبلی خودت را به یاد آورد و حرف فطرت درون و عقل خردمدارت را بشنو و نهایتاً آنچه تحلیل کردی و با عقل خودت استنباط نمودی را جمع بندی کن و یک گزاره جدید بساز . چنین انسانی هیچ گاه مقابل حق صف آرایی نخواهد کرد و از خداوند می خواهم که تو را همواره در مسیر حق و حق طلبان قرار دهد و هرگز نور فطرت و عقلانیت را در تو خاموش نسازد و بلکه فروزان کند. اگر این دعای هر روز و هر شب ما بود، همگی به این امراض گرفتار نمی شدیم که ندای واضح حق را نشنویم و در صف شیاطین قرار گیریم . 
درس امروز این است : هیچ گاه در مقابل یک اندیشه جزمیت و خشک مغزی به کار نگیر و همواره با دیدی آزاد و باز نسبت به مسائل به صورت نسبی نگاه کن . هر مطلبی هم درست است و هم نیست . به میزانی از حقیقت در آن هست و میزانی هم نیست . هر انسانی بخشی از راستی را می گوید و بخشی از ناراستی را . هرگز نسبت به افراد ، گروه ها ، مکاتب و ادیان به طور مطلق نگو که راست می گویند و هرگز به طور مطلق نگو که اشتباه می کنند. هر مکتبی بخشی از حقیقت دارد و هر مکتبی بخشی از ناراستی را دارد . 
پدر و مادر تو شیعه اثنی عشری هستند و تو در جامعه ای زیست می کنی که با مفاهیم این مذهب و آئین آشنا خواهی شد و اگر عمری باشد اصول و چارچوب های آن را یکی یکی برایت بازگو می کنم . اما بدان که آنچه از من شنیدی همه حقیقت نیست ! اولین گام این است که چراغ عقل خود و فطرت ذاتی خود را بر افروزی و دور افتی تا حقیقت اصلی را کشف کنی . همین مذهب شیعه هم که به تو می آموزانیم در گذر زمان زنگارها گرفته است و بدعتها و خرافه ها در آن ورود یافته . حب و بغض ها در آن نقش بسته و ممکن است بخشهایی از حقایق در آن مغفول مانده باشد و در کتب اسلامی و شیعی خاک بخورد و بخشهای دیگری مورد توجه قرار گرفته باشد که از اهمیت کمتری برخوردار باشند. باید خودت بشناسی و اگر خودت نشناختی ملاک نیست . 
فراموش نکن که در قرآن که کتاب آسمانی ما مسلمانان و شیعیان است آمده است که پیامبران خطاب به بت پرستان می گویند چرا بت می پرستید، و پاسخ می شنوند که چون نیاکان ما چنین می کردند ! پس آگاه باش که باقی بودن بر دین نیاکان و پدران مورد مذمت است و هیچ ارزش ذاتی ندارد . تو خودت باید برسی به آنچه باید برسی 
خداوندا نور حقیقت را در دلهای ما بتابان و چشمهای ما را بر حقایق هستی بینا ساز و دلها و چشمهای ما را از سر تواضع بر آنها گریان و خائف بدار 
انک علیم قدیر 

۱/۱۴/۱۳۸۹

اولین سلام به دختر عزیزم

بسم الله الرحمن الرحیم
دختر عزیزم سلام
امروز  13 فروردین 1389 است و تو هنوز به این دنیا پا نگذاشته ای . همه انتظار تو را می کشند و اگر خدا بخواهد، ظرف چند روز آینده متولد می شوی . ورود به جهانی که نه آغاز آن معلوم است و نه انجام آن. تو می آیی در حالی که نه در آمدن خودت نقشی داشتی و نه در انتخاب اسم. نه در انتخاب پدر و مادرت و نه در انتخاب مکان و زمان ورودت. تو می آیی به جبر و می روی به جبر . در جهانی که دار اختیار است و در محدوده اجبارها، مختاری . و اگر با اراده ات افزون از آدم شوی، و به خداوند نزدیک گردی و بلکه او شوی، به مقامی خواهی رسید که می گویی باش! پس می شود ! دنیایی غریب که همچون دم و بازدمی کوتاه است و هنوز پا به عرصه ی وجود نگذاشته بساط اختیار بر می چینند و دوباره دار جبر و مکافات و پاداش فراهم می گردد.
دنیایی با تحولات عظیم و تغییرات شگرف برای انسانهای خرد و بالاخره انجامی که در جهانی دیگر رقم می خورد . جهانی که در آن استقرار و پایایی معنای یافته است و برای وصل آن محبوب که در دار قرار مستقر است، بسی راههای صعب باید رفت . من خود نرفته ام که بازگویم اما آنچه می دانم برای تو خواهم گفت. همچون دیگر پدرها که برای دخترانشان سخن می گویند.
برایت می نویسم از امروز، از دیروز و از فردا. از آسمان و از زمین. آنچه باید بگویم به عنوان یک پدر.


نمی دانم چه زمانی به این مطالب دست پیدا می کنی. حتی نمی دانم دست خواهی یافت یا نه !؟ اینجا دنیایی است که از لحظه ی بعد هم اطلاعی در دسترس نیست . همه چیز به اراده ما و تقدیر الهی بستگی دارد و لذا باید تو اراده کنی و تلاش، و او برکت می دهد و پاداش!
نمی دانم تا چه زمانی خواهم نوشت ، از چه مسائلی فرصت می کنم سخن بگویم. اما تصمیم دارم تا جایی که خداوند اراده کند برایت بنویسم از آنچه باید باز گو کنم . و پیشنهاد می کنم به فراخور سن و سالت و میزان فهم و درکت از هستی، این مطالب را مرور کنی و به آنها خوب بیندیشی .
به جهانی می آیی که اولین سوالت این است که پدر و مادر تو با چه هدفی تو را به وجود آورده اند و چه لزومی دارد که باشی . این سوالی است که پاسخ آن طی گفتارهای مختلف بازگو خواهد شد. اما بدان که ما تو را نیاوردیم ! همه ما را خداوند در ازل به وجود آورد و از تک تک ما سوال پرسید که آیا من پروردگار شما نیستم ؟ و ما همگی در عالم ذر قاطعانه پاسخ دادیم : بله ! (الست بربکم قالوا بلی) و سپس هر روحی در کالبدی از جسم مادی قرار می گیرد و به این دنیا پا می نهد . آنچه در جهان مادی از محیط بر تو تحمیل می گردد، ملاک نیست و از آن درگذر و بدان که خداوند جهان عادل است و بر هیچ کس ذره ای ظلم و تعدی نمی کند و همه انسانها، فقیر و غنی، با سواد و بی سواد ، زن و مرد ، همه و همه به یک میزان درد و رنج و خوشی خواهند داشت و فقط شکل ظاهری آن متفاوت است. البته بهتر است بدانی که آنچه خود به اختیار خود گام برداری، سریعتر و بهتر تو را به مسیر می رساند و آنچه با تنبلی از مسیر نپیمایی، تو را سکون داده و باعث کندی می شود. آن گاه است که سنت الهی تو را به سختی ها و گرفتاریها دچار می کند تا راه افتی و به سمت حق قدم برداری .
مطالب بسیار است . می خواهم برایت از تاریخ بگویم . از روزگاری که در شکم مادرت به اصوات گوش می کردی . و حتی قبل تر از آن . آن زمان که بدو پیدایش تو بود . دقیق نمی دانم در کدام روز و شب حادث گردید. اما آنچه خاطرم هست صدای ضجه و فریاد زن و مرد مسلمان این مملکت زیر یوغ استبداد بود. در خیابانها به خونها می غلطیدند و از میان فریاد الله اکبر و یا حسین تو به وجود آمدی. نمی دانم دقیقاً مقارن با چه حادثه ای بود؟! با شهادت ندا آقا سلطان ، یا سهراب اعرابی، با زندانی شدن شیر مردان و زنان این مرز و بوم و یا با حمله به بیت کدام مرجع و امام . نمی دانم در آن زمان کدام دروغ ها به نام دین به خورد ملت داده می شد، اما می دانم که پدر و مادرت از میان گازهای اشک آور و فلفل و نمازها و روضه ها، و ناسزاهای به ظاهر دینداران از قافله منحرف شده بسیج جدا شدند و دست از حمایت ظالمان کشیدند . مسیر خویش همچون دیگر راهیان انقلاب به همراه جمع کثیری از خانواده های شهدا همچون شهید باکری، شهید همت، شهید مطهری، شهید بهشتی و عموی شهیدم، و دیگر شهدا از مسیر حاکمان مستبد جدا کردند و به صف سبزها پیوستند . می کشتند، خون می ریختند، زن و بچه مردم را مضروب می کردند و بعد از مناره ها و منبر ها پیراهن عثمان پاره می کردند.
دختر سخن بسیار است . نمی دانم که سخنها به انتها خواهند رسید یا پدرت همچون دیگر مردم به کنج زندان ستم می افتد . نمی دانم رنگ رخساره جوانی تو را خواهم دید یا از پس خیال و نوشته با یکدیگر سخن خواهیم گفت. اما می دانم که تو به دنیایی پا می گذاری که محل آزمایش است . سختی و آسانی دنیا به یک میزان است و اگر با اختیار و اشتیاق به حق و خداوند و با دیدن زیبایی های هستی از آنها استقبال نکنی، از آن بهره ای نخواهی برد . جهان زیباست چون خداوند آن زیباست و من و تو اگر می خواهیم به خدا رسیم باید سختی های آن را هم تحمل کنیم . این منزل گاه که کوتاه ترین منزل گاه هستی است به سرعت می گذرد و روزی که این نوشته ها را دوباره از سر می خوانی خواهی فهمید که چقدر کوتاه بوده است ! این قافله عمر می گذرد و آنچه می ماند اعمال صواب و حق طلبی انسانهاست . خداوند در سوره عصر قسم می خورد که انسانها در حال خسران هستند به غیر از کسانی که به حق و صبر روی می آورند و عمل صالح انجام می دهند ! نمی خواهی با تحمل اندک خود، به سعادت ابدی در رسی ؟
اگر اندیشه کنی در گفتار های آینده، خواهی دید که حوادث تلخی بر بشر رقم خورده است . ما بزرگان و امامانی داشتیم همچون حسین (ع) که به طرز وحشیانه توسط ستمگران زمانه خود شهید شدند و در مقابل نگاه زن و بچه و خواهر و اهل بیت پیامبر اسلام (ص) مظلومانه و تشنه به خون خود غلطیدند و آنگاه که ستمگر زمانه (یزید ، علیه العنه) به زینب کبری (س) با حالتی تحقیر آمیز خطاب کرد که چه وضعی داری، از آن بانوی بزرگ اسلام و آن اسوه صبر و استقامت چنین شنید : لا اری الا جمیلا (چیزی جز زیبایی ندیدم !) و این یعنی اوج عرفان و زیبایی شناختی هستی .
دخترم تو هنوز متولد نشده ای و نمی دانی که این حرفها چیست که می گویم اما برایت بازگو خواهم کرد . عجله نکن . دنیا سرعت عجیبی دارد . یک سیب را که به هوا می اندازی هزار چرخ می خورد تا پائین افتد. مسائل و مصائبی خواهی دید که باید آماده باشی. افسانه ای است غریب . افسانه ای که هزاران نفر تلاش می کنند با ساختن افسانه های خیالی ، از آن غافل شوند، اما اگر در حقیقت هستی بیشتر تدبیر می کردند به کشفی می رسیدند که با هزار سال عبادت شاید نتوان رسید !
پس اولین درس برای روزهای قبل از تولدت : دخترم جهان آبستن حوادث لحظه به لحظه است . تو بدان گام می نهی در حالی که نمی دانی چیست، چگونه است و چگونه خواهد بود! دل بدان نبند و از آن در گذر و به فکر فردایی باش که تنها و بی کس در قبری قرار می گیری که هیچ کدام از این انسانهای دیگر ، حتی پدر و مادرت برای تو فریاد رس نخواهند بود ! برای آن هنگام تلاش کن. به دنیایی پا می گذاری که همه اش مکافات است و سختی . کوچکترین لذتی که می بری، با انواع رنج و تعب و سختی همراه است و کوچکترین سختی که دیدی بدان که بلافاصله راحتی خواهد آمد . پس نه از آن سختی ها بهراس و غمگین شو و نه از آن راحتی ها خوشی زاید الوصف داشته باش . همواره به خدایی که همیشه هست و همیشه استوار و ثابت است توکل کن که اگر چنین کنی هزار مشکل بزرگتر از جهان هستی هم نمی تواند ذره ای در اراده و تصمیم و حق طلبی تو تاثیر منفی بگذارد .
خداوندا ! تو خودت شاهدی که این دختر جز با انگیزه تداوم راه سبز مقاومت و استقامت اسلامی و انقلابی به وجود نیامد . تو خود شاهدی که در آن روزگار تلخ تر از زهر چگونه از همه باورها و اعتقادات پوچی که برای خود بافته بودیم گذر کردیم و از میان جلادان به صف حقیقی مردم پیوند خوردیم . خدایا تو خود شاهدی که ما به عشق کشف حقیقت ناب هستی و رسیدن به کمال و رسیدن به اخلاق و رضای تو سختی ها و استبداد و دیکتاتوری ها و مصائب آنها را تحمل کردیم و برای بقای نسل انقلاب و اسلام و پاسداری حقیقی از خون شهدای این انقلاب تصمیم به ایجاد فرزند گرفتیم. تو خودت بودی که او را در دل ما قرار دادی و تو خودت بودی که در میانه آن شعله های مبارزه و انواع گازهای اشک آور و فلفل و باتوم و ترس ها و کشتارها و تیر اندازی ها و دستگیری ها این فرزند و مادرش را حفظ کردی .
خداوندا! تو خودت بودی که نام دختر راه سبز امید (درسا) را در دل من و مادرش انداختی و برای مسیر دشوار پیش رو اراده و صبر به ما عطا کردی !
خداوندا! به حق آن زینب کبری (س) و زنان مقاوم اهل بیت پیامبر اسلام (ص) این دختر را نگهبان باش و تحت تربیت آن بزرگان قرار بده و زندگانی و مرگ این خانواده را همچون حسین (ع) و خاندان پاک پیامبر (ص) کن و ترس از حق و مرگ را با شیرینی شهد شهادت برای این خانواده گوارا گردان .
خداوندا! تو خودت می دانی که علی رغم همه سستی ها و کاهلی ها ، آرزویی به جز شهادت در مسیر تو نداشته و ندارم . خدایا این آرزو را به حق این فرزند محقق کن و ترس و وحشت از دغلبازی دیکتاتور ها و مستبدین خارجی و داخلی را از دلهای ما بیرون کن
انک سمیع بصیر
شنبه - 14 فروردین 1388 - ساعت 4:30 بامداد