۷/۲۹/۱۳۹۲

ديوانه اي آمد و رفت . . .

ديروز استادي سخن مي گفت . استاد ما جواني است كه بر پيري خود از صورتش خجل شدم . عمري بر من گذشت و چه بيهوده گذشت . آيا فرصت باقي مانده را باهوده خواهم بود ؟

استاد هر سخنش معنايي و هر معنايش دريايي بود. جمله اي گفت كه از ديروز مرا ويرانه كرد و ويرانه هايم را آباد ساخت .
خلاصه اي بود از همه عرفان و فلسفه و كارآفريني و تجارت و دنيا و آخرت و شرع و اخلاق . باشد كه رستگار شويم :

عده اي درباره ي رودخانه بزرگي سخن مي گفتند . ديوانه اي آمد و رفت . . . 

به راستي نعره هاي مستانه اگر سر دهيم ، گزافه نيست !‌ اي كاش انديشه كنيم . 

تقديم به نعيما طاهري و مادرش

هیچ کس نگفت این جایزه چه ارزشی داشته ...
هیچ کس برای کسب یک افتخار توسط یک دختر ایرانی کف و سوت و هورا نکشید . . . 
یک انسان که به واسطه انسان بودنش دارای ارزش است ، به جرم نکرده و به واسطه ی نسبت خانوادگی اش محور همه گفتگوها شد . 
اما باز ایرانی بازی ما باعث شد ، همه افتخارات، همه بزرگی ها، همه چیز را نبینیم و به حاشیه ها بپردازیم . . . 
دختری از دیار ایران، به افتخار بزرگ رسیده است . با حجاب در یک مراسم خارجی حضور یافته و جایزه خود را گرفته . افتخار دارد . حسادت تا به کی ؟؟
مادری فرزندش جایزه ی بزرگی از دستان وزیر یکی از ایالات معروف کانادا گرفته  و به این افتخار می کند. تصویر فرزندش را به اشتراک می گذارد. اما حسودان به جای تبریک، زخم زبان می زنند. 
امروز دو گروه هجمه خود را به سوی نعمیه اشراقی پایان ندادند : 
اول - عرزشی های ظاهر پرست  که روشنفکری دینی را بر نمی تابند . (خصوصاً آنکه یک زن با ظاهری متفاوت از خواستگاه گشت ارشاد در مجامع خارجی به تحصیل و علم پرداخته باشد)

دوم - ضد اسلامی ها که موفقیت یک بانوی محجبه را غیر ممکن می دانند . 

شاید این اولین تبریک است که به این مادر و دختر گفته می شود : تبریک . . . 

چند درس از مصيبت سالهايي كه گذشت

1. با توهم و دروغ نمی توان کشور را اداره کرد. دو عنصر توهم و دروغ ظاهرا در زندگی سیاسی ما ایرانیان جایگاه مهمی! دارند.

2. ایدئولوژی ها پوشش هایی هستند بر منافع مادی و دلبستگی های سیاسی

3.  از مردم بیدار و فعال نمی توان به راحتی سواری گرفت

4.  دفاع از منافع ملی نیازمند حداقلی از پیوند میان حکومت و ملت است

5.  برای گذر مسالمت آمیز و پایدار و متکی به شهروندان ایرانی به مردمسالاری، هم باید از “بهبود خواهی حکومتی” بهره گیریم و هم از “جنبش اجتماعی”.
6. تضمین بقای طرفداران مردمسالاری در ایران داشتن “تکیه گاه قدرتمند اجتماعی” است. همان طور که برای تقویت بهبودخواهی حکومتی می کوشیم، نباید از سازماندهی و گسترش اندیشه غافل شویم.

عليرضا علوي تبار

آب آرام در اعماق نفوذ مي كند . . .

دخترم ! به ياد داشته باش كه آب آرام به اعماق نفوذ مي كند . . . 
نيازي نيست بشكني، نيازي نيست فرياد بكشي، نيازي نيست انقلاب كني . نيازي نيست دوباره 57 بسازي . در 100 سال گذشته هر وقت انقلابي شد و مردم به خيابانها ريختند، يك كودتا به دنبال داشت . 28 مرداد 1332 ، 15 خرداد 42 ، انقلاب 57 كه البته اينبار فشار مردم بيشتر بود و پيروزي به همراه داشت . 18 تير 78 ، 25 خرداد 88 و .... 
كافي است به اعماق نفوذ كني . ماجراي 24 خرداد 92 يك نقطه عطف در 100 سال گذشته بود . يك منش عميق در جان مردم ايران براي مبارزه با ديكتاتوري از مسير مدني . آنقدر شيرين و عميق و آرام كه خود ديكتاتور هنوز نفهميده كه بايد خوشحال باشد يا ناراحت . 
امروز دوران انقلابهاي زنده باد مرده باد گذشته است . دوران پسا انقلاب هاي پسا اصلاحاتي فرا رسيده است. دوراني كه مردم به شيوه هاي مدني اعتراضهاي آرام مي كنند . چماق و چوب مي خورند و زندان مي روند و رد صلاحيت مي شوند، اما باز هم مي آيند و راي به عضو قديمي جناح مقابل مي دهند اما آنچنان بازي را به هم مي زنند كه خواب ديكتاتورها آشفته مي شود. 
دخترم تولد دوباره ات مبارك باد . . . 
آري آب آرام به اعماق نفوذ مي كند . . . 

۱۱/۱۷/۱۳۹۱

اوين جاي انسانهاي شريف است . . .

ببين كار را به كجا رساندند كه برخي مي گويند : اوين يك دانشگاه است . دانشگاه جاي انسانهاي شريف است . جاي مرتضوي نيست ....
به راستي جاني كهريزك و قاتل مطبوعات چرا بعد از 11 ماه حكمش اجرا شد ؟ يعني قوه قضائيه به گفته احمدي ن‍ژاد خانوادگي است ؟
عجب فيلم اكشني ! بنشين ببين خدا عجب كارگرداني مي كنه در فيلم : چوب خدا صدا ندارد ! ! ! 

۱۱/۱۶/۱۳۹۱

ادب مرد به ز دولت اوست . . .

عسلم سلام !
13 خرداد 88 را هرگز فراموش نمي كنم . در آن شب رويايي اخلاق تمام قد در مقابل بي اخلاقي صف آرايي كرد. وقتي احمدي نژاد كه مايوس از يافتن پرونده هاي فساد مالي و اخلاقي در سابقه 30 ساله انقلاب از موسوي و تيمش چيزي نيافته بود به ناچار بلوف زد و در آن مناظره تاريخي گفت : بگم ؟! بگم ؟! و ميرحسيني موسوي با دلي آرام و قلب مطمئن از پيشينه خود تمام قد و با افتخار گفت : بگو ! بي اخلاقي ها تمامي نداشت و عكس زن ميرحسين عزيز را روبرويش گرفت تا غيرت ديني و تعصب تركي او را تحريك كند و اين رفتار بي شرمانه براي طرفداران احمدي نژاد كه عاقبت انديش بودند زنگ اخطاري شد كه اين مرد، روي نامردان را سپيد خواهد كرد .

گذشت . آقاي خامنه اي همه حيثيت ديني، ملي، تاريخي و شخصي خود را كه وام گرفته از كاريزماي رهبري امام بود و بر قامت او  يكشبه آويخته بودند خرج كرد تا ثابت كند احمدي نژاد مرد خدمتگزار مردمي است و بي اخلاقي هاي او و بي خردي هاي او معجزه اي است كه فهم آن نياز به بصيرت دارد ! دشمنان فرضي همگي آراسته شدند تا توهم طرفداران اندك او تحريك شود و عربده كشان و باتوم به دست با استفاده از سلاح هايي كه با پول بيت المال تجهيز شده بود در مقابل اعتراض هاي خردمندانه مردم صف آرايي كردند . او گريست در مقابل جمعي كه ديگر احتمال مي داد همراهيش نخواهند كرد و خفت بار ترين صحنه تاريخ روحانيت را در 29 خرداد در مقابل دوست و دشمن به نمايش گذاشت . او گفت كه نظر احمدي نژاد به من نزديك تر است . او در تكذيب وجود فساد اقتصادي و اداري در اين مملكت داد سخن در داد و آنها را كار صهيونيست ها دانست . دست به دامان امام زمان (عج) برد و نسبتهاي مفسد، رمال، جادوگر و ... به دولت را سخيف و بي شرمانه خواند. همه مخالفان و منتقدين را تهديد به مرگ كرد و تمام قد در مقابل خيرخواهي ها و بصيرتهاي نخبگان جامعه نيروهاي تا دندان مسلح خود را به خونريزي و توحش فرمان داد.

گذشت . امروز از 29 خرداد 88 روزها و ماه ها مي گذرد. چه بسيار هدي صابر ها و حجازي ها و هاله سحابي ها و عزت الله سحابي ها و منتظري ها و ... جان دادند و زير بار فشارها و خشونت ها و شكنجه ها كشته شدند و بصيرت آقايان افزودن گرفت و مخالفان به توحش و بي بصيرتي محكوم گشتند.

گذشت و ديكتاتور خواب آشفته اي برايش تعبير شد . چشم هاي بر هم گذاشته او بر ظلم هاي عالم، بر كشتارهاي سوريه، بر توحش هاي زندان اوين و كهريزك، بر بي قيدي و فساد نيروهاي نظامي و امنيتي ، او را هر روز آشفته تر مي كرد. اما ياراي سخن گفتن ديگر نبود. مار افعي چنان فربه شده بود كه جرات مقابله با او وجود نداشت .

گذشت و اين ولد زناي نا مشروع که در خرداد 88 از میانه مافیای ثروت و قدرت زاییده شده بود، بگم بگم هاي خود را به دامان ولايت كشاند. منصوبين درگاه را هر روز نيشي مي زد. روزگاري رمالي او بر ملا مي شد، روزگاري 3000 ميليارد فساد رو مي شد و ديكتاتور تمام قد به ميدان مي آمد و چاره اي نداشت جز اينكه فرمان دهد : كش ندهيد ! روزگاري در مجلس دستنشانده ديكتاتور داد بگم بگم سر داد و اسناد فساد برادران بازوي رهبر را به نمايش گذاشت. آري بي اخلاقي چنان بوي گندش بلند شد كه دامان خود ديكتاتور را هم گرفت .

گذشت و ديكتاتور با بصيرت به حلقه متعفن مفسدين رانت خواري گرفتار شد كه نه ديگر جرات داشت به ميدان بيايد و از بگم بگم هاي او دفاع كند، نه ديگر مي توانست بگويد فسادهاي اقتصادي كار صهيونيست هاست، نه ديگر مي توانست او را تهديد كند و نه هيچ . . .

اين شروع قصه اي بود كه براي تو خواهم گفت . شروع رسوايي هاي يك ديكتاتور بي اخلاق كه در دام بي اخلاقي خود و اطرافيانش گرفتار شد .

و در آن سوي ميدان مردي كه ادب خود را به نمايش گذاشت و از اخلاق دست نكشيد . در حصر و زندان و شكنجه ماند اما به اخلاق پشت پا نزد . به امان نامه هاي جعلي و به زد و بندهاي پشت پرده روي خوش نشان نداد و به فساد دستگاه هاي حاكميتي تمام قد معترض و متعرض شد . سرش گرم و دمش خوش باد . . .

عزيز دلم !
اين داستان ادامه نمي خواهد .... تا همينجا هزاران درس پندآموز در آن بود . اگر پندهاي آن را آموختي كه تو را كفايت مي كند و رستگار مي شوي و اگر نخواستي كه بياموزي، قطعاً تو از هلاك شدگان خواهي بود چرا كه همه درس دين جز اخلاق نيست و اگر روزگاري احتمال دادي كه با بي اخلاقي مي توان حكومت ديني با اخلاقي ها را پايه گذاشت، به همان راه متعفني مي روي كه كليساي قرون وسطي و يزيد و معاويه رفتند.
تمام قد بایست و در مقابل بی اخلاقی ها قد علم کن. در این نوشتار آن قدر تمام قد نوشتم ، تا تمام قد یکبار دیگر تعداد تمام قد ها را بشماری. شاید عمق فاجعه برایت ملموس تر گردد.
خداوند عاقبت همه ما را ختم به خير كناد . ان شاء الله


۱۰/۲۵/۱۳۹۱

افتخار نظام : انتخابات غير آزاد مهندسي شده

دختر راه سبز اميدم !
روزگاري در اسناد تاريخ با كمال تعجب سندي ديدم كه در آن رضا خان قلدر به صراحت دستور داده بود كه فلان حوزه هاي انتخابيه غلط كرده اند كه فلاني را از صندوق ها در آورده اند! و در زير آن پاراف كرده بود كه فلاني بايد راي بياورد !

با خودم مي گفتم چطور ممكن است حكومتي اينقدر وقيحانه انتخابات برگزار كند ؟! و جالب تر آنكه فكر مي كردم هرگز مسخره تر و عجيب تر از اين اسناد تاريخي در تاريخ يافت نخواهد شد.

خداوند را در همه حال شاكرم كه بر عجايب هفتگانه اين جهان ، چيزهاي عجيب تر زيادي آفريده است. از جمله اينكه نماينده ولي فقيه در سپاه سخنراني مي كند و مي گويد : "وظيفه ذاتي سپاه مهندسي معقول و منطقي انتخابات است " اما فكر نكن جالب تر از اين وجود ندارد. روز ديگري هم حزبي سابق رهبر ايران ، سخنراني مي كند كه : "برگزاري انتخابات آزاد مي تواند بخش بزرگي از مشكلات را حل كند ... " بلافاصله رهبري سخنراني مي كند كه : "شعار انتخابات آزاد، پر كردن جدول دشمن است! " باورت مي شود؟  يك نظام سياسي در دنيا پيدا شده كه افتخار مي كند نيروي نظامي اش مسووليت مهندسي انتخابات را به عهده دارد و اگر كسي حرف از انتخابات آزاد بزند ، آب به آسياب دشمن ريخته است  !

از همه جالب تر مي داني چيست ؟
اينكه جرم سران جنبش سبز اين بوده كه گفته اند : " انتخابات در ايران مهندسي شده است و آزاد نيست !"
يعني چه بگويي انتخابات آزاد است و چه بگويي آزاد نيست، جاي تو در حصر و زندان است چون وجود تو مانع چپاول جان و مال و ناموس مردم است .
چه بگويي انتخابات مهندسي شده چه نگويي، باز وضع همان است، چون حضور تو مانع تقسيم قدرت ميان چاپلوسان درگاه است.
ما چه بگوييم با اين با بصيرت ها ؟ !

دخترم از خاطرت نرود كه در تاريخ روزي آمد كه مردم از حكومتي ها مي پرسيدند :
ما هنوز مي گيم موسوي ؟
شما هنوز مي گيد احمدي ن‍ژاد ؟
بي بصيرت كيست ؟ / نظر آقاي خامنه اي به كدام نزديك تر بود ؟ / چه كسي مدعي بود كه نسبت هاي رمالي و دزدي و ... به دولت، يك دروغ بي شرمانه است ؟ / چقدر ذلت و خفت براي يك انسان در يك دوره 3 - 4 ساله ممكن است ؟

عزيز با درايتم !
تاريخ را بخوان كه معلم همه انسانهاست . 

۱۰/۱۶/۱۳۹۱

رو سر بنه به بالين ...

گفتم ميانه شعر نو و كلاسيك . دودي است قليل از خاكستر شب سوختن ها ...
براي دوستي كه مي خواست رسانه اي نشود
------------------------------------------------------------------

ويرانه ها رها كن
ويرانگي تو بر گير

ديوانگي رها كن
بيگانگي تو پيش گير

رو بر رخ نگارت
هر دم نظر كن اي جان

رها كن اندوه شهر
درياب خانقاهي

اين دود و دم جفا كرد
ليكن تو اش رها كن

اين روزگار مستي است
ليكن تو اش نوا كن

آهت جگر بسوزد
دادت نوا ندارد

همچون شتر كه مردست
فرزند خود به صحرا

ناله ي نفير و آهت
جز بادها نخوانند

اين جان گريزي آخر
جز در فنا نيابد

گفتي كمي تو صبري
يا اندكي مروت

شايد كه سبز گردد
درياي مبتلايي

خود را رها كن اي يار
در بوسه ي نگارت

بين نازها كرشمه
اين روزگار يارت

در سرزمين ديگر
ياري نباشد آخر

يار اندرين زمانه
ديار باشد آخر

بر آشناي ياران
بر حصر روزگاران

ديگر جفا كشيدن
مسلك شدست اي جان

رو فكر خود خلا كن
از درد و رنج و طاقت

بين تو جواني خويش
درياب عاشقي را

خوابم توهم آلود
در آخرش تو گفتي

جانا نصيحتي هست
برگير عاشقي را

عاشق ندارد آخر
اين عاشقي به دار است

بين تو مسير رحمت
اين آخر تو كارست

گفتي تو اي نگارا
حالا شنو  ز مولا

خلخال كنده بودند
زن را ربوده بودند

مولا ز منبر خود
فرياد زد خدايا !

ويرانه كن تو اين شهر
آباده كن دلي را

هر دم نفس زند زجر !
در دم دهد دو جاني !

اينست راه امروز
فرياد و جان سپردن

"رو سر بنه به بالين
تنها مرا رها كن

ترك من خراب
شبگرد مبتلا كن "

ديريست جان سپردم
در درد آن شهيدان

آن همسرش كبود است
آن ديگري چه نالان

شوهر برفته بر باد
يادش بمانده در دل

آن ديگري  هزاران
كوچه و هر خيابان

عكسي نشانه اي نام
از همسرش بديده

حالا نشسته تنها
او در شب عياران

قلندري نباشد
جرات كند دفاعي !

آري چه حصر سختي
يك دخترش بريده است

يك ديگري مريض است
يك ديگري غمين است

جان پدر گرفتند
نعش پدر ببردند

من اين همه سياهي
در زير آن عمامه

طاقت نخواهم آورد
يا نعش من يا ناله

به قول پير دگر
من دار خويش دارم

بر گردنم نهادم
چل سال مرگ خويشم

من دار خويش خواهم
بهتر ز طوق قدرت

در موقع جواني
جان را چه ارزشي هست ؟

جاني كه رفت بر باد
در دود نفت و دزدي ؟

"از من گريز تا تو
هم در بلا نيفتي

بگزين ره سلامت
ترك ره بلا كن"

آري كه اين زمانه
فسون است و فسانه

نه يار را جلايي
مستور را نشاني

از هر طرف كه رفتيم
بر وحشتي بيفزود

اي كوكب هدايت
كو مهدي زمانه ؟

يا نور گفتن اي جان
صد بار در بيابان

ارزش ندارد آخر
جز آه با فقيران

معر است يا كه شعر است
حرف است يا نصيحت

دردي دوا ندارد
كو درد هم ندارد

ترساي شهر گشتي
در عاقبت نديدي

آن بچه فقيري
كو نان دگر ندارد

ترساييت بيفزود
آتش به بارگاهت

گر جان تو داري اي جان
در پيش او فدا كن

"در خواب دوش پيري
در كوي عشق ديدم

با دست اشارتم كرد
كه عزم سوي ما كن "

يا نور المستوحشين في الظلم




















۱۰/۱۴/۱۳۹۱

به خاطر هجرت عمو

به شب نوشته های تاریکی خیال
به سطر های در هم تنیده این روزگار
به شب نشستن های تاریکی در میان سیل توهم
به فریادهای آزادی مقابل زن شهید
با باتوم هایی که می خوردی
به سکوتهایت که فریادی بلند بود
به سیاسی نبودنت که عین سیاست بود
به جدایی دین از سیاستت که عین سیاست دینی بود
به نقد دین که عین دینداری بود
به قرآنهایی که خواندی
به بسط تجربه نبوی
به نقد قرآن که جرات می خواست
به همه مقدسات که در ریشهایت نبود
به همه نورانیتی که در پیشانیت بود
به نمازهایی که می خواندی
به نمازهایی که نخواندم
به همه آنچه که بودی
به همه آنچه که نبودم
به اشکهایی که دم آخر ریختیم
به آزادگیت قسم

که سینه سپر کرده ات در مقابل ظلم
آزاده خواهیت در مقابل باتوم
شجاعتت در برابر زورگویی دیکتاتور
حفاظتت از آن زن بیوه
نجاتمان خواهد داد

خوش دار که هجرتت نشان از اراده ات داشت
ای کاش من هم همچون تو می پریدم
از سرزمین زور و ستم
از سرزمین مستی و هواخواهی
از سرزمین توهم و دود
از سرزمین ادعاهای کاذب
از سرزمین عصبیت های جاهلانه

به سرزمین هیچ آباد
به همه آنها که قسم خوردم قسم
که هیچ آباد از هست آباد هست تر است
ای کاش که هیچ می شدیم
شاید که هست گردیم
دلم تنگ شده ...

اما به دل تنگی عادت داریم .
عادت به حصرها
عادت به زورها
عادت به دوری ها
عادت به خفقان
عادت به ندیدن
چقدر ظلم ؟
پدرش مرده !
می فهمی مرده !؟
پدر را نمی گذارند تشییع کند !
پدر می فهمند ؟ یا بی پدرند ؟
آری قرون وسطی ما را نصف کرد
به کلیسا که رسیدی صدای ضجه ها را هم بشنو
غیر از فلوت و پیانو
صدای خدایگان قدرت را بشنو
صدای پاپها
صدای منبرهای الله
که دین می فروختند
صدای عربده قدرت خواهانه
که در هزارتوی دیوارهای فسیل شده کلیسای کاتولیک دفن شده است
و جوانه های اخلاق آغازیدن گرفته است .
بر بستر همان خاک
تا افلاک
از میانه دین اگر اخلاق سر زدی
به افلاک شاید که رسیدی

آی ... که قلبم از دود تباهی ها فغان کرد
ای دریغ که همه عمرم به هدایت تو گذشت
تا تو بفهمی که این نظام خوب، مقدس است
و تو یک جمله برایم ترجمه کردی
منتظری چرا در حصر است ؟!
و حالا منم و تو و همه توجیه ها
و همه توبه ها
و همه حصرها
تا صدای تیشه فرهاد هست
فریاد هم خواهد بود
آزاده بمان
آزادگی کن
در آزادی خوش باش
که ما در خفقان بیرونمان
اختناق درون را
به عقده های فرو خورده از سرکوب ها
و به همه زورهای نفسانی
گره زدیم
توجیه کردیم
تو برو به شاباش آزادگیت آزاد باش
ما می مانیم تا به تقاص سکوتمان در خفقان بمیریم
سکوت ...
سکوت ...
سکوت ...

ویراست دوم منشور جنبش سبز


دختر راه سبز امیدم ! 
منشور جنبش سبز، خلاصه دیدگاه ها و نگرش های این جنبش به مسائل انسانی و حکومتی است . آن را با دقت بخوان که مرامنامه زندگی ماست و برآمده از تجربه انقلابی گری، اصلاح طلبی، مصلحت اندیشی، اسلام گرایی، اخلاق گرایی و ... بزرگان این انقلاب و جنبش از سال 1342 تا امروز است  و باید راه سبز امید را زندگی کرد. 

منشور جنبش سبز (ویراست جدید)



بسم الله الرحمن الرحیم

آغاز سخن

با اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال 
۱۳۸۸، جرقه ای در قلب مردم ایران زده شد که به جنبشی فراگیر و بی سابقه و عظیم انجامید. جنبشی برای احیای مفهوم ملت و احقاق حقوق از دست رفته ملت. جنبش راه سبز امید اینگونه شکل گرفت. از آن زمان، ضرورت تدوین و انتشار میثاقی ملی که آرمان های عمومی جنبش را تعریف کند و فعالان جنبش سبز بر محور آن به فعالیت بپردازند، احساس می شد. انتقاداتی که دربارهء روشن نبودن اهداف، ارزش ها، مبانی و راهکارهای جنبش سبز به عنوان جنبش اعتراضی مسالمت آمیزی که خواستار اصلاح وضعیت کنونی و برون رفت از بحران های جامعه ایران از طریق سازوکارهای مدنی است، بیان می شد، گویای صحت و اهمیت آن احساس بود. نیز عدم شفافیت و صراحت مرزهای جنبش با حرکت های انتقام گیرنده و براندازانه ای که برای رسیدن به اهداف خود، استفاده از هر وسیله و روش را، حتی به قیمت مغایرت با معیارهای صریح اخلاقی، مجاز می شمرند، خود برهان قاطعی بر ضرورت تدوین و تنویر چارچوب و اسکلت معرفتی و اخلاقی جنبش سبز شمرده می شد. از بخت خوش، پس از چندی و با همت جمعی از فعالان جنبش و شور و تامل چهره های شاخص آن، منشور جنبش سبز انتشار یافت. مهمترین ثمرات انتشار منشور این بود که حدود و چارچوب مطالبات مردم را مشخص کرد، به گسترش و عمق جنبش سبز یاری رساند و بر بطلان این ادعا گواهی داد که نه تنها جنبش نمرده یا بی اثر نشده، بلکه از پیش زنده تر است و می تواند اصول، اهداف، هویت، چشم اندازها و راهکارهای خود را برای مخاطبین و همراهانش روشن کند. همان کلمات ساده و صمیمی کافی بود تا نشان دهد که میزان صحت و سقم ادعاهایی که با برنامه ای حساب شده و با مضمون واحد مرگ یا خاموشی جنبش سبز، از جانب دو جبهه مشخص کودتاگران انتخاباتی و وابستگان به سلطه جویان بیگانه از منافع ملی مردم ایران مطرح می شود، تا چه میزان است. حتی دامنه اظهار نظرها درباره منشور نشان داد که جنبش سبز تا کجا ریشه دوانده و با گذشت زمان، گستره آن به مناطق جغرافیایی متنوع تر و اقشار اجتماعی بیشتری کشیده شده است. تلاش عاشقانه، خالصانه و داوطلبانه نوجوانان و جوانانی که در فقدان امنیت، آسایش، آزادی بیان، توقیف مکرر مطبوعات و سانسور شدید اخبار و تحلیل های واقعی کشور، پیام جنبش را در سراسر ایران به آحاد مردم می رسانند و باز با اعلام هر از گاه مرگ آن حرکت ملی در طول سال گذشته مواجه بوده اند، شاهدی گویا و مانا بر سرسبزی، سرزندگی و بالندگی فزاینده جنبش سبز ملت ایران است.

همانگونه که در اولین منشور جنبش راه سبز امید مطرح شد، گفتگوی مستمر درباره این متن و نقد و اصلاح آن، ضرورتی انکارناپذیر است. به همین منظور، پس از انتشار متن و در پاسخ به نیاز مذکور، پرسشنامه ای برای تعداد کثیری از صاحبنظران، فعالان سیاسی، هنری، اجتماعی و حقوقی، اساتید حوزه و دانشگاه و شخصیت های فرهنگی و مذهبی ارسال و نظرات آنان گردآوری و دسته بندی شد. البته بدیهی است که اگر شرایط مطلوب و مناسب برای این گفتگوها در فضایی مدنی و آزاد فراهم می شد، دائره این نظرخواهی گسترش می یافت و غنای آن را فراتر می برد. اما متأسفانه به علت امنیتی بودن فضای اجتماعی و عدم امکان تشکیل جلسات بحث و گفتگو، تلاش در این مرحله به انجام نظرخواهی محدود ماند. آنچه در پی می آید، ویراست دوم منشور جنبش سبز است که با لحاظ کردن نظرات ارسالی تهیه شده است. امید آن که نسخه های پسین، نظرات طیفی وسیعتر را در بر گیرد و با بهره گیری از خرد جمعی و خواست ملی، اصول منشور کامل تر بیان شده و نقایص آن مرتفع شود و سرانجام، همه ما بتوانیم سازنده تر و سرزنده تر در راه نیل به آزادی و عدالت و احقاق حقوق ملت گام برداریم.

الف) تولد جنبش سبز

جنبش سبز مردم ایران، نهضتی است که اهداف خود را در بستر میلاد خود تعریف کرده است. این جنبش در اعتراض به ظهور و تداوم کژروی ها و انحرافاتی شکل گرفت و در دل خود اهدافی را پرورد که اینک به نمادهای معنادار آن تبدیل شده است. انحرافاتی که به تدریج پدید آمد و از اتفاق به استمرار رسید. از آن جمله:

وجود و بروز اختلافات سیاسی و تلقی های گوناگون از اهداف و پیدایش موانع سازمان یافته تدریجی در مسیر تحقق اهداف و آرمان هایی چون عدالت، استقلال، آزادی و پیشرفت که مردم ایران برای دستیابی به آنها، جان بر سر انقلاب اسلامی خود نهادند و شکل گیری نظام جمهوری اسلامی را با رأی خود تأیید کردند.

ظهور گرایش های تمامیت خواهانه واستبدادی و انحصارطلبانه در میان برخی از مسئولین حکومتی.

نقض حقوق بنیادین و قانونی شهروندان و بی حرمتی به کرامت انسانی متجلی در اصول مسلم حقوق بشر.

سوء مدیریت و کاهش شدید کارآمدی نظام، ترویج دروغ سالاری و کاهش چشمگیر اعتماد ملت به مسئولان.

افزایش فاصله طبقاتی و محرومیت های اقتصادی و اجتماعی.

سوء استفاده و قانون گریزی برخی مجریان قانون و فسادگسترده اقتصادی و دست اندازی بی مهابا و قانون ستیزانه به بیت المال و ثروتهای ملی و نابودی دستگاههای برنامه ریزی و نظارتی

نادیده گرفتن منافع ملی و ماجراجویی های عوام فریبانه در تعاملات بین المللی همراه با سوء استفاده از اعتقادات استقلال طلبانه و ضدسلطه جهانی در میان اقشار گوناگون.

فراموشی تدریجی و دردناک اخلاق و معنویت و تحریف دیانت با بکارگیری تهمت و دروغ و خرافه در راه رسیدن به قدرت و حفظ آن.

افزایش سرکوب، انسداد و اختناق در فضای مدنی و غصب رسانه ملی و سایر امکانات ارتباطاتی و فضای مجازی

اینهمه از جمله عواملی است که بویژه در سالیان اخیر، به شکل گیری نگرش های اعتراضی در میان دل سوختگان و قاطبه مردم ایران انجامید که جنبش سبز مردم ایران، بروز بارز قدرتمند آن در انتخابات ریاست جمهوری سال 
۱۳۸۸ و رخدادهای پس از آن بود.

ب – اهداف جنبش

جنبش سبز با پای بندی به اصول و ارزش های بنیادین انسانی، اخلاقی، دینی و ایرانی که در فرهنگ این سرزمین ریشه تنیده اند، خود را منتقد و پالایشگر روند طی شده در نظام جمهوری اسلامی ایران در سال های پس از انقلاب می داند و بر این اساس، حرکت انتقادی در چارچوب قانون اساسی و احترام به نظر و رأی مردم را وجه همت خویش قرار خواهد داد.

جنبش سبز برآمده از مردم و مولود یک نهضت ملی است. حرکتی در تداوم تلاش مردم ایران برای دستیابی به آزادی، عدالت اجتماعی و تحقق حاکمیت ملی است که پیش از این در برهه هایی چون انقلاب مشروطیت، جنبش ملی شدن نفت و انقلاب اسلامی، خود را جلوه گر ساخته است.

بازخوانی تجربه معاصر در جهت تحقق اهداف والای اجتماعی مردم ایران نشان می دهد که تنها از طریق تعمیق و تقویت جامعه مدنی، گسترش فضای گفتگوی اجتماعی، ارتقاء سطح آگاهی و جریان آزاد اطلاعات، زمینه سازی برای فعالیت آزاد مصلحان و فعالان اجتماعی – سیاسی در چارچوب تحول خواهی و ایجاد تغییر در وضعیت موجود و مواجهه صادقانه با مردم و محرم دانستن ملت و پای فشاری بر تحقق آرمان های ملی، می توان اهداف جنبش سبز را عملی کرد. این امر مستلزم توافق و تأکید بر مطالبات مشترک و ایجاد تعامل و هماهنگی میان همه نیروهایی است که به رغم داشن هویت مستقل، با پذیرش تعدد و تنوع درون جنبش، زیر چتر ملی فراگیر جنبش سبز ایران در کنار یکدیگر قرار می گیرند.

پ) چشم اندازهای بنیادین
۱٫ جنبش سبز، یک حرکت اجتماعی است که هرگز خود را مبری از خطا نمی انگارد و با نفی صادقانه هرگونه مطلق نگری، بر گسترش فضای نقد و گفتگو در درون و بیرون جنبش، پای می فشرد. دیده بانی حقوق ملت و طرح راهکار برای نظارت و هدایت عملی سیر حرکت و تحول جنبش از سوی همه فعالان و بویژه صاحبان اندیشه و تجربه، امری حیاتی است که می تواند مانع از لغزش جنبش به ورطه تمامیت خواهی و فساد شود.


۲٫ در نگاه فعالان جنبش سبز، مردم ایران خواهان ایرانی آزاد، آباد و سرافراز هستند. جنبش سبز موافق به رسمیت شناختن تعدد و تنوع و مخالف انحصارطلبی است. در نتیجه، دشمنی و کینه ورزی با بدنه اجتماعی هیچ بخشی از جامعه، جایی در جنبش ندارد. تلاش برای گفتگو و تعامل با رقیبان و مخالفان در فضایی سالم، و آگاهی بخشی درباره اهداف و اصول جنبش، وظیفه همه افرادی است که خود را در زمره مشارکت کنندگان جنبش سبز می دانند. ما، با هر باور و ایمان دینی که بدان معتقدیم، به هر قوم و قبیله و تیره و مرامی که تعلق داریم و با هر سلیقه و سبکی که با آن زندگی می کنیم، همه ایرانی هستیم و ایران متعلق به همه ماست.


۳٫ گسترش و فعال سازی شبکه های اجتماعی واقعی و مجازی و تعمیق فضای گفتگو و تعامل از طریق اتخاذ روش های مداراجویانه و احترام آمیز متقابل بین طرف های گفتگو بر سر اهداف و بنیان های هویتی جنبش از جمله راهکارهای محوری است که مستلزم توجه کلیه فعالان سبز است.

۴٫ جنبش سبز در عین تأکید مصرانه بر حفظ استقلال و مرزبندی با نیروهای وابسته به قدرت های بیگانه سلطه جو، نه انزواطلب و نه دیگر ستیز است. برعکس، جنبش سبز با صراحت و شجاعت و نه در خفا و خلوت، به دنبال توسعه رابطه با تمام کشورهای جهان از طریق اعتمادسازی متقابل ملت هاست.

۵٫ عدالت، آزادی، صداقت، استقلال، کرامت انسانی و معنویت، ارزش هایی جهانی هستند و تجربه آموزی از ملت هایی که برای دستیابی به این ارزش ها تلاش کرده اند و نیز استقبال و استفاده از نقد و نظر مشفقانه همه آزادیخواهان و صلح طلبانی که برای رهایی نوع بشر و ارتقای کرامت انسان ها تلاش می کنند، از دیگر راهکارهای جنبش است.

ت) هویت سبز

گنجینه اسلامی،ایرانی
۱٫ جنبش سبز با پذیرش تکثر درون جنبش، بر استمرار حضور ایمان سرشار از رحمت، شفقت، معنویت، اخلاق و تکریم انسان تأکید دارد و راه تقویت ارزش های دینی را در جامعه، تحکیم وجه اخلاقی، بینش و کنش پیروان همه ادیان توحیدی کشور می داند.۲٫ تحکیم پیوند میراث دینی،ملی و پرهیز از اجبار مردم به پای بندی به مرام، مسلک، رویه و سلیقه ای خاص، مبارزه با استفاده ابزاری از دین و حفظ استقلال نهادهای دینی از حکومت، از جمله مهمترین راه های حفظ جایگاه والای دین و تداوم نقش برجسته آن در جامعه ایران است که به عنوان یکی از اصول بنیادین جنبش سبز در سرلوحه هویت آن جای می گیرد.۳. رمز بقای تمدن اسلامی،ایرانی ما، همانا همزیستی و همگرایی ارزش های اسلامی و ملی در طول تاریخ این سرزمین است. در این راستا، جنبش سبز بر حفظ و تقویت ارزش های والای فرهنگ ایرانی و سرمایه های غنی انباشته شده در رسوم و مناسبت های ملی و آئین های مردمی تأکید می ورزد و در این راه، تقدس زدایی از تعصبات نابجا و آگاهی بخشی درباره ویژگی های هویت آفرین آئین های مذهبی و ملی را وجه همت خویش قرار می دهد.۴. ملت ایران در تاریخ مبارزات خود برای کسب آزادی، عدالت و استقلال، بارها خودباوری و همبستگی بر سر اصول را به رخ مستبدان و دشمنان آزادی کشیده است. جنبش سبز مردم ایران با اتکاء به این میراث مشترک گرانبها و با تکیه بر خرد جمعی و نفی هرگونه خودمداری و خودخواهی، دستیابی به اجماعی آگاهانه، مبتنی بر خصیصه های هویت آفرین و مصالح عمومی و کنار گذاشتن عناصر تشتت زا را مد نظر دارد.

حق حاکمیت مردم

احترام به حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش از جمله اصول خدشه ناپذیر جنبش سبز است و نهاد انتخابات، به عنوان یکی از عمده ترین راه های تحقق آن، اهمیت می یابد. بر این اساس، جنبش سبز تلاش های خود را برای صیانت از آرای مردم تا زمان استقرار نظام انتخاباتی آزاد، رقابتی، غیر گزینشی و منصفانه که شفافیت آن کاملا قابل تضمین باشد، ادامه خواهد داد. رأی و خواست مردم منشأ مشروعیت قدرت سیاسی است و جنبش سبز، اعمال هرگونه صلاحیت خودسرانه و گزینشی تحت عنوان نظارت استصوابی را مغایر با حق الهی کرامت و آزادی انسان، قانون اساسی، حق تعیین سرنوشت مردم توسط خود و حقوق بنیادین آنها می داند.

دستیابی به آزادی و عدالت بدون توجه به منافع ملی و استقلال میسر نیست. جنبش سبز با آگاهی به این امر، با هر اقدامی که برخلاف منافع ملی و ناقض اصل استقلال باشد مخالف است.

ث) ارزش های جنبش سبز

احترام به کرامت انسان ها و پرهیز از خشونت

دفاع از کرامت انسانی و حقوق بنیادین بشر، فارغ از مذهب، جنسیت، قومیت و موقعیت اجتماعی و استقرار و تضمین موازین حقوق بشر به عنوان یکی از مهم ترین دستاوردهای تاریخ و حاصل خرد جمعی همه انسان ها، مورد تأیید و تأکید جنبش سبز است. این حقوق خدادادی است و هیچ فرمانروا، دولت، مجلس، محکمه یا قدرتی نمی تواند تحت هیچ شرایطی یا بهانه ای آن را لغو یا به صورت ناموجه و خودسرانه محدود کند. تحقق این امر مستلزم احترام به اصولی چون برابری همگان در برابر قانون، مدارا با مخالفان، گفتگوی همگانی و منصفانه، حل مسالمت آمیز مناقشات ملی، منطقه ای و صلح طلبی جهانی و مقاومت جدی در برابر تبعیضات قومی، جنسیتی، طبقاتی و مذهبی است که خود در پرتو ایجاد زمینه های لازم برای فعالیت آزاد احزاب، رسانه های مستقل، جلوگیری از سانسور، دسترسی آزاد به اطلاعات، گسترش و تعمیق فضای مدنی، احترام به حریم خصوصی افراد، فعالیت آزادانه تشکل ها و شبکه های اجتماعی غیر دولتی و اصلاح قواعد و مقررات در جهت حذف هرگونه تبعیض میان شهروندان امکان پذیر است.

جنبش سبز یک جنبش مدنی است که پرهیز از خشونت و حرکت در چارچوب موازین فعالیت مدنی را سرلوحه خویش قرار داده است. این جنبش با اعتقاد به این که کرامت انسانی مردم اصلی ترین قربانی خشونت در فضای تقابل های نابرابر اجتماعی خواهد بود، ضمن تأکید ورزیدن بر گفتگوی احترام آمیز متقابل، فعالیت مسالمت آمیز و توسل به راه های غیرخشونت آمیز را ارزشی خدشه ناپذیر می داند. توسل به روش های غیرخشونت آمیز به معنای تسلیم یا کرنش در برابر ظلم و یا سکوت در برابر آن نیست بلکه به معنای توانایی مبارزه و اعتراض بر مبنای حرمت انسان و شخصیت والای اوست. جنبش سبز با در نظر گرفتن شرایط و مقتضیات، از کلیه ظرفیت های فعالیت مسالمت آمیز استفاده خواهد کرد.

عدالت، آزادی و برابری

شان عدالت در میان ارزش ها و آرمان های جنبش سبز مرتبه اولی و اصیلی است. توزیع عادلانه امکانات و فرصت ها، چه در ابعاد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، و چه در ابعاد دیگر حیات انسانی، از جمله اهداف خدشه ناپذیر جنبش سبز است که لازم است برای دستیابی به آن، تمامی تلاش های ممکن انجام پذیرد. گسترش عدالت در جامعه در صورتی امکان پذیر است که نظام حاکم با پرهیز از انحصار طلبی و قیم مآبی و با اتکاء بر خواست ملت و منافع ملی، در عرصه داخلی و بین المللی، کاملا مستقل و فارغ از وابستگی به نهادهای غیر مردمی و قدرت های اقتصادی و سیاسی و طبقاتی عمل کند و مقید باشد که به اصل برابری انسان ها در بهره مندی از کلیه حقوق انسانی، مواهب طبیعی و تولیدات اجتماعی احترام بگذارد.

جنبش سبز با عنایت به لزوم تأمین خواست ها و مطالبات به حق تمامی اقشار اجتماع، بر پیوند، حمایت و جلب پشتیبانی همه نیروهای مولد جسمی و فکری جامعه و صیانت از آنان در برابر رانت خواران، دلالان، مافیای قدرت و ثروت و مداخلات مخرب حکومت تأکید دارد. این جنبش با الهام از اصل نهم قانون اساسی، با سلب آزادی های اساسی مردم به نام حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور مخالف است و با تأکید بر استقلال سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی، اصلی ترین راه حفظ منافع ملی و دفاع از مرزهای میهن را حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش در تمامی ابعاد می داند.

برقراری آزادی و برابری از اهداف انکارناپذیر انقلاب اسلامی مردم ایران در سال 
۱۳۵۷ است. پوشیده نیست که جنبش سبز نیز بر ضرورت دستیابی به آن اهداف والا تأکید دارد. نفی هرگونه انحصارطلبی فکری، رسانه ای و سیاسی و نیز مبارزه با حذف فیزیکی هر اندیشه و دیدگاه در سرلوحه اهداف جنبش سبز قرار دارد. ضروری است در این جهت، برای رهایی مردم از هرگونه سلطه سیاسی (استبداد، یکه سالاری و انحصارطلبی)، سلطه اجتماعی (تبعیض و نابرابری های اجتماعی) و سلطه فرهنگی (وابستگی و انقیاد فکری) تلاش شود. بر همین اساس جنبش سبز بر حمایت از حقوق زنان، نفی هرگونه تبعیض جنسیتی و احترام به حقوق اقوام و مذاهب مختلف ایرانی تأکید ویژه دارد.

جنبش سبز بر این باور است که امنیت حکومت تنها از طریق حفظ امنیت یکایک شهروندان دست یافتنی است بگونه ای که مردم رها از ترس و تسلیم و تحت حمایت قانون زندگی کنند. مداخله نیروهای نظامی و انتظامی در امور سیاسی و اقتصادی، هرگونه دخالت افراد غیرمسئول در امور انتظامی، و سلطه نیروهای امنیتی و انتظامی بر مقامات قضایی و سلب استقلال قضات، مخل امنیت دولت و ملت و در مخالفت بین و صریح با اهداف عالیه اسلام، آرمان های انقلاب اسلامی و قانون اساسی است.

اجرای بدون تنازل تمامی اصول قانون اساسی و بویژه اصول ناظر بر حقوق ملت (فصل سوم)، هدف و خواست تجدیدناپذیر و حتمی جنبش است.

آزادی زندانیان سیاسی، رفع محدودیت های غیرقانونی و نگاه امنیتی علیه فعالیت احزاب و گروه ها، و جنبش های اجتماعی چون جنبش زنان، جنبش دانشجویی، جنبش کارگری، و مانند آن، و نیز محاکمه عادلانه آمران و عاملان تقلب و تخلف در انتخابات، شکنجه و قتل معترضان به نتیجه انتخابات، نقد آزادانه نظریه پردازان، و افشاء و محاکمه حامیان خشونت در لایه های مختلف فکری و نظری حکومت، از جمله واضحاتی است که در جهت اجرای عدالت باید مورد توجه قرار گیرد.

ج) راهکارها
۱٫ جنبش سبز را نه می توان یک حزب متمرکز دانست و نه مجموعه ای از افراد سازمان نایافته و بی هدف. جنبش سبز، قطرات به هم پیوسته مردم معترضی است که برای احقاق حق خود به دریا بدل شده اند. مرور تجربه تاریخی مردم ایران نشان می دهد که آنها در پرتگاه های تاریخی، هوشیاری، توانایی و درک بالای خود را نشان داده و با تکیه بر قوای خلاقه خویش، صعب العبور ترین راه ها را برای دستیابی به اهداف خود هموار ساخته و زیر پا نهاده اند. جنبش سبز بر پایه اصول و مبادی بنیادین خود، با استفاده از سازماندهی افقی و همسو در قالب شبکه های اجتماعی واقعی و مجازی، بر فهم، اندیشه و نوآوری های ملت ایران تکیه دارد و دستیابی به آرمان هایی چون آزادی و عدالت را منوط به شکوفایی این خلاقیت ها می داند. این توانایی می تواند شعار «هر ایرانی یک ستاد» را به شعار «هر ایرانی یک جنبش» تبدیل کند. جنبشی که برخلاف پندار مخالفان آن، در قلب ایرانیان جای گرفته و چون جان، در تن می تپد و راه خود می جوید.۲٫ جنبش سبز با پیگیری اهداف و آرمان های همیشگی مردم ایران و با اتکاء به بازخوانی انتقادی تحولات صورت گرفته پس از انقلاب اسلامی، بویژه در عرصه روابط ملت و دولت، بر پایه میثاق مشترک مردم ایران، یعنی قانون اساسی، در پی دستیابی به آینده ای روشن برای ملت ایران است.۳٫ در این راستا، تلاش برای ایجاد زمینه اجرای بدون تنازل قانون اساسی برخاسته از رأی مردم، از راهکارهای اصلی جنبش سبز است. این جنبش بر این باور است که تنها با بازگشت به قانون، الزام نهادهای مختلف به رعایت آن و برخورد با متخلفان از قانون در هر موقعیت و جایگاه، می توان از بحران های مختلفی که دامنگیر کشور شده و فشار خود را بر گرده مردم محروم ایران تحمیل می کند، رهایی یافت و در راه ترقی و توسعه میهن گام برداشت.۴٫ جنبش سبز در عین حال از این مسئله مهم آگاه است که قانونگرایی به معنای استفاده ابزاری از قانون توسط حاکمان نیست. باید شرایطی فراهم آورد تا قانون وسیله اعمال خشونت های ناروا و موهن، نقض حقوق بنیادین شهروندان که مغایر با اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز هست نشود و خشونت، بی عدالتی و تبعیض صورت قانونی به خود نگیرد.۵٫ قوانین کشوری و از جمله قانون اساسی، متونی همیشگی و تغییر ناپذیر نیستند. هر ملتی این حق را دارد که با بازخوانی تجربه خود و تصحیح سیر حرکت خویش، به اصلاح قوانین جاری اقدام کند. اما باید توجه داشت که تنها تغییر و اصلاحی در قانون اساسی واقعی و مورد پذیرش است که در فضایی امن و آزاد و در فرایند مذاکره و گفتگوی اجتماعی و با مشارکت همه اقشار و گروه های اجتماعی و با پرهیز از تصلب و انحصارگرایی و زورگویی صورت پذیرد.۶٫ تلاش برای گسترش جامعه مدنی و تقویت حوزه عمومی از طریق تشویق مردم به مشارکت در تعیین سرنوشت خود با حضور در تشکل های صنفی و غیر دولتی و احزاب و … در زمره راهکارهای اساسی جنبش سبز است.۷٫ این جنبش بر این باور است که حفظ منافع ملی و دستیابی به اهداف جنبش و کاهش بی اعتمادی بحران زای کنونی بین ملت و حکومت، مستلزم گفتگو میان نمایندگان گروه های مختلف فکری و سیاسی با یکدیگر و نیز با حاکمیت و با مردم است و در این راستا، از هرگونه دعوت به مذاکره و گفتگوی شفاف به منظور دفاع از حقوق مردم و حل منازعات اجتماعی استقبال می کند.۸٫ جنبش سبز به منظور قدرت بخشی به اقتصاد کشور از راه تأمین حقوق مادی کارگران، کشاورزان و کارکنان خدماتی از روش های مبتنی بر عدالت اجتماعی در چارچوب قانون، افزایش بهره وری انسانی، کاهش هزینه های تولید کالا و خدمات، و ترمیم حداقل دستمزد با نظارت واقعی نمایندگان نیروی کار در عرصه های مختلف، بهره می گیرد.۹٫ توجه به اقشار محروم از طریق تقویت اقتصاد ملی از اصول تعطیل ناپذیر جنبش سبز است. از همین رو، دستگیری از نیازمندان از طریق ایجاد شبکه های همیاری و تکفل و توانمندسازی آنان و نیز حمایت از فعالان عرصه اقتصاد ملی در مقابل واردات بی رویه کالاهای خارجی، از برنامه های عملی جنبش سبز خواهد بود.۱۰٫ حضور مؤثر زنان در جنبش سبز را باید فرصتی برای برداشتن گام هایی بلندتر در جهت رفع تبعیض های جنسیتی و تحقق مطالبات برحق آنان شمرد. جنبش سبز حمایت همه جانبه و همراهی با جنبش زنان را در زمره اولویت های بنیادین خویش می داند و معتقد به این ضرورت تاریخ اجتماع ایران است که زنان علاوه بر ایفای نقش مهم خود در خانواده، بعنوان هویتی مستقل، جایگاه بایسته خویش را در جامعه بازیابند.۱۱. تلاش برای تحقق حقوق قانونی و احترام اخلاقی اقلیت های دینی و مذهبی و قومی از طریق زمینه سازی برای مشارکت فعال و نهادمند آنان در فرایندهای تصمیم گیری سیاسی در کشور، با تکیه بر هویت مشترک ایرانی و به رسمیت شناختن تنوع و تعدد فرهنگی، یکی از فعالیت های عمده جنبش سبز است.۱۲٫ و سرانجام، جنبش سبز خواهان سیاست خارجی عقلانی و عزت مند مبتنی بر تعامل شفاف و سازنده با دنیا و طرد دیپلماسی ماجراجویانه و عوام فریبانه و ارتقاء شأن ملت بزرگ و تاریخی ایران در جهان است. ملتی که بسیار بیش از این شایسته احترام و تکریم در تمام جهان است. طرد خشونت، ترور، مداخله سلطه جویانه در امور داخلی کشورها و احترام به حق تعیین سرنوشت برای همه ملت ها، نیازمند تغییر بنیادین نگرش ها در رابطه با امنیت ملی، منطقه ای و جهانی است که راه را بروی گسترش همکاری و تعامل بین ملت ها باز کند. جنبش سبز از اقدامی که در این جهت انجام شود استقبال می کند.

باور داریم که اینهمه جز با باور به حقانیت ملت و التزام به کسب مشروعیت از او و در نظرگیری مصالح ملی و منافع ملت، میسر نخواهد بود.

میرحسین موسوی مهدی کروبی