به بهانه خوابی که از میر حسین عزیز دیدم و اشک هایی که ریختم
-----------------------------------------------------------------------------------------
دیشب به خواب دیدم او قامتش خمیده /// ابروی برکشیده، بی مو و قد خمیده
بانو مقابل جمع، اندر میان یاران /// طرفی نبسته دشمن، از حصر در کشیده
دیگر طرف نگاهم، اندر پی جمالش /// شوق وصال سید، هوش از سرم پریده
ناگه به چشم خویشم آمد پدید جانان /// میر است میان ما و ، ما در میان نشسته
او بر سرش کلاهی، سادات و سبز گشته /// او در سجود یار و یاران به پی دویده
بی اختیار اشکم، اندر جمال آن مرد /// جاری شد و صفا داد، دل را به شوق دیده
سید مقابل ما، ما در مقابلش جمع /// جمعی که اشک می ریخت در شوق نور دیده
بانو کنار سید، سر در سجده بسایید /// یاران مویه بکردند: "کای زوج خوش خمیده"
صبح اندرش بدیدم، سید ز دژ برون شد /// اندر پیش شتابان، سویش دوان و خسته
گفتا عزیز دلدار، چشمم به در همی ماند! /// یاری ز در نیامد، جز آن سگ سرگشته
گفتم به اندوه و آه، خوابت بدیدم ای جان /// من اشک و حرف و گریه، او خنده برنشسته
"با خون دل نوشتم من سوی دوست نامه /// انی راهیت دهرا فی هجرک القیامه" (حافظ)
آصف نوشت نامش، اندر میان یاران /// بازم هنوز در جان، شوق است و آه و گریه
اسفند 89
-----------------------------------------------------------------------------------------
دیشب به خواب دیدم او قامتش خمیده /// ابروی برکشیده، بی مو و قد خمیده
بانو مقابل جمع، اندر میان یاران /// طرفی نبسته دشمن، از حصر در کشیده
دیگر طرف نگاهم، اندر پی جمالش /// شوق وصال سید، هوش از سرم پریده
ناگه به چشم خویشم آمد پدید جانان /// میر است میان ما و ، ما در میان نشسته
او بر سرش کلاهی، سادات و سبز گشته /// او در سجود یار و یاران به پی دویده
بی اختیار اشکم، اندر جمال آن مرد /// جاری شد و صفا داد، دل را به شوق دیده
سید مقابل ما، ما در مقابلش جمع /// جمعی که اشک می ریخت در شوق نور دیده
بانو کنار سید، سر در سجده بسایید /// یاران مویه بکردند: "کای زوج خوش خمیده"
صبح اندرش بدیدم، سید ز دژ برون شد /// اندر پیش شتابان، سویش دوان و خسته
گفتا عزیز دلدار، چشمم به در همی ماند! /// یاری ز در نیامد، جز آن سگ سرگشته
گفتم به اندوه و آه، خوابت بدیدم ای جان /// من اشک و حرف و گریه، او خنده برنشسته
"با خون دل نوشتم من سوی دوست نامه /// انی راهیت دهرا فی هجرک القیامه" (حافظ)
آصف نوشت نامش، اندر میان یاران /// بازم هنوز در جان، شوق است و آه و گریه
اسفند 89