۲/۱۷/۱۳۸۹

راه های شناخت حقیقت

سلام عزیزم
کمی فکر کن و ببین انسانها چه راه هایی به عنوان ورود اطلاعات از محیط اطراف خود دارند ؟
چشم برای بینایی
گوش برای شنوایی
حس ل م س برای لمس کردن محیط اطراف
بینی برای بویایی
زبان برای چشایی
همین ! کل اطلاعاتی که ما از محیط اطراف خودمان کسب می کنیم از همین راه هاست . اگر کمی علمی نگاه کنیم می بینیم که چشم محدودیت بینایی شدیدی دارد : هم از نظر بعد مسافت ، هم از نظر زاویه، هم از نظر خطای دید، هم از نظر فرکانس هایی که برایش قابل تشخیص است . بسیاری از اشعه ها و طیف های نوری از مادون قرمز به پایین و از ماورای بنفش به بالا را نمی تواند تشخیص دهد و در واقع این طیفی که ما می بینیم بسیار محدود و کوچک است . هم از نظر بینایی در شب، هم از نظر بیماریها مانند کور رنگی، دوربینی و نزدیک بینی و بسیاری موارد دیگر

گوش انسان هم طیف محدودی از فرکانسها را تشخیص می دهد . بسیاری از اصوات هستند که ما قادر به شنیدن آنها نیستیم . حس بویایی و دیگر حواس هم به همین صورت !

حالا کمی فکر کن ببین انسانی که نه می تواند به درستی بشنود، نه به درستی ببیند، و نه دیگر حواس کاملی دارد که از جهان فهم درست و کاملی داشته باشد، چگونه قادر خواهد بود محیط مادی و فیزیکی اطراف خود را به خوبی شناسایی کند ؟ آیا با توجه به جبر فیزیکی و محدودیتی که هر فرد روی بخش کوچکی از کره زمین دارد ، می تواند ادعا کند که من جهان مادی خودم را شناخته ام ؟

اگر مثلاً یک حیوانی، موجودی از اطراف ما عبور کرد که ما از طریق حواس 5 گانه نتوانستیم آن را بشناسیم، تکلیف چیست ؟ می گویی نیست ؟ هوا، انرژی های مختلف، طیف های مختلف صوتی و بصری و .... همگی مثالهایی از همان موجودات نامرئی و ناشناخته هستند ! ما فقط بر اساس تاثیر گذاری آنها بر محیط اطراف حدس می زنیم و استنباط می کنیم که عاملی وجود داشته باشد به نام انرژی ! وگرنه نه دیده ایم و نه شنیده ! چه بسیار عوامل و موجودات دیگر که ذره ای از آنها را نشناخته ایم

این وضع شناخت ما از عناصر کره خاکی است! جهان طبیعیت چند کیهان و کهکشان و سیاره و ستاره و قمر دارد ؟ نه تنها نمی توان شمرد که حتی نمی توانیم با قوه تخیل خود ، آن را تصور کنیم !

این وضع جهان مادی است ! نسبت به عناصر متافیزیکی از جمله اجنه ، ملائکه، موجودات غیر ارگانیک و امثال آن دیگر هیچ اطلاعاتی نداریم !

این است وضع انسان ناچیز و حقیر . انسانی که به فرموده علی (ع) اولش نطفه بوده است و آخرش جیفه (لاشه مرده) . این است وضع انسان که از آب گندیده به وجود می آید و در انتهای مرداد متعفنی می شود که حتی عزیزان او هم از آن گریزان خواهند بود.

ما چگونه می توانیم ادعا کنیم که می دانیم ؟ از چه می دانیم ؟ نسبت به چه چیز شناخت داریم ؟ البته خداوند عقل و فطرت را عطا فرموده است تا با آنها اندیشه کنیم و شناخت پیدا کنیم . شناخت از مادیات و معنویات . از فیزیک و متا فیزیک . اما شناخت با آنها کمی متفاوت است . اگر زنگار بگیرند، خوب نمی توانند تشخیص بدهند.

عزیز دلم
اگر کمی اندیشه کنی و با خودت خلوت کنی و از غرور و خودبزرگ بینی دست بکشی، می بینی انسان هیچ است ! و به هیچ شناختی نمی تواند دست یابد . هزاران هزار ناشناخته وجود دارد که ما حتی از وجود آنها بی خبریم در حالیکه اصلی ترین عوامل تاثیر گذار بر زندگی بشر هستند . چه بسیار بیماری ها و مشکلات و خوشی ها که در اثر همین عوامل ناشناخته حادث می شوند و ما انسانهای ناتوان با قوه تخیل آنها را به خرافه ها نسبت می دهیم . به چشم زخم ها، به دشمن ها، و ....

دخترم !
اولین درس این تفکر آن است که انسان از تفکر به یافته هایی می رسد که از مطالعه شاید نرسد . از کلاس درس شاید نرسد . از روخوانی کتب ادعیه و دینی شاید نرسد . آنچه انسان با تفکر و تعقل به دست می آورد با هیچ تلاش دیگری به دست نمی آورد . قوه تعقل است که می تواند از محدودیت حواس 5 گانه مادی فراتر رفته و در یافتن عوامل مادی و غیر مادی رهنمون باشد .

از این روست که پیامبر رحمت (ص) فرمودند : یک ساعت تفکر بهتر از 70 سال عبادت است . عزیزم ! این نقطه تمایز متحجرین با روشنفکران دینی است . روشنفکر دینی می اندیشد که دین چیست و چرا هست، متحجر فقط به ظواهر مراجعه می کند . روشنفکر دینی ضمن رعایت آداب دینی ، به فلسفه آنها می اندیشد و برای کشف حقیق تعقل می کند، متحجر کمتر می اندیشد .

به خودت رجوع کن که چه مقدار در شبانه روز به تفکر اختصاص داده ای . تفکر در حوزه خلقت، در حوزه تاریخ، در حوزه جهان مادیات و معنویات و ....

دختر عزیزم !
دوم درس از این نوشتار آن است که انسان هیچ است ! حتی با تعقل و تفکر ! اگر از ماورای درون بسته ما کسی نیاید و دستگیری نکند، من و تو و همه بشر در کل تاریخ هم اگر جمع شویم نمی توانیم یک آیه از آیات قران را فهم کنیم، چه رسد به آنکه مشابه آن را بیاوریم ! عزیزم !

کسی صلا می زند که بیا ! دستگیری اگر نکنند ، ماهیچیم . صدا اگر نزنند ما نمی فهمیم. مانند زندانی اسیری که در کنج سلول تاریک محبوس باشد و روزنه ای در سلول وجود داشته باشد .هر چقدر او از آن روزنه توانست روابط حاکم بر سرزمین و احزاب و تاریخ و علم و فیزیک و شیمی و دریا و خوشی و خانواده و دین و .... را بشناسد، من و تو هم می توانیم .

عزیزم!
ما هیچیم و اگر نگویند که بیا، ما در این سلول می مانیم و می پوسیم . می پرسی چه کسی صدا می زند بیا ؟ به درونت مراجعه کن ! می شنوی ! نیست خدایی درون تو ؟ فطرت تو صدا نمی زند ؟ نمی شنوی ؟! به خدا قسم که از رگ گردن به تو نزدیک تر است ! صدایت می زند . جهان را به تو می شناسد . با او از در آشتی درا، می شنوی ! می بینی! طیف هایی از نور که با چشم سر نمی توانی ببینی . از علی (ع) می پرسند : آیا خدا را دیده ای و پاسخ می دهد : هرگز خدایی را که ندیده باشم نمی پرستم، اما نه با چشم سر که با چشم دل !

عزیزم ! ما هیچیم و این غرور و خود برتر بینی ما را فلج کرده است . آن سلول و زندانی را یادت هست ؟ چقدر خنده دار است اگر تو در آن سلول را بگشایی و به او بگویی جهانی بیرون این سلول است که تو نمی توانی آن را بفهمی، و او سرکشی کرده و بگوید تو نمی فهمی! من خودم از این روزنه همه جهان را شناخته ام !! دلم برای آن زندانی می سوزد ! برای خودم ! برای تو ! برای مردمان که اینهمه پیامبران صلا زدند و دستگیری کردند و خبر دادند اما کسی تعقل نکرد و به روزنه های محدود خود بالیدند .

عزیزم سخن طولانی شد و در فرصتی دیگر بیشتر می گویم . فعلاً صلا می زنند که بیا! کمی به خودت رجوع کن ! خلوت کن و فکر کن ! می شنوی ! اگر شنیدی از پدرت هم دستگیری کن !

تنها یک منجی مفروض است . آن منجی که ما نمی شناسیم و در ذهن خودمان نامش را خدا نهاده ایم . بتی که در ذهن ماست و حقیقت محض است و ما با تعقل کوتاه و کوچک خود نمی توانیم او را خوب بشناسیم . به اندازه یک بت ذهنی او را می پرستیم. دخترم این منجی را رها نکن ! تنها راه نجات ما از این سلول ، اوست .

دوستی در این وبلاگ گفته بود : یعنی تعقل انسان هم راه مناسبی برای شناخت نیست ؟! یعنی راهی برای شناخت حقیقت نیست ؟! امیدوارم این سوال ذهنی تو را پاسخ گفته باشم . اگر نه به دلت رجوع کن تا بیابی ! آری انسان در خوف و رجا است و تا پایان باید در خوف و رجا باشد .

حسبنا الله و نعم الوکیل ، نعم المولی و نعم النصیر


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر