۲/۱۵/۱۳۸۹

از چاپلوسان بپرهیز

عزیز دلم سلام
فراری باش ! فراری ! از هر که از تو خوب می گوید ! مردم اینگونه نیستند . معمولاً روابط انسانها با کسانی بهتر و بهتر می شود ، که از او تعریف می کنند . از او خوب می گویند . اما دوست واقعی آن است که تو را بگریاند ! نه آنکه بخنداند !

دوست حقیقی کسی است که ایراد های تو را به تو هدیه کند. کسی که مدام از تو تعریف می کند و اصطلاحاً مجیز می گوید، دشمن توست . حال ممکن است کسی دوست دار تو باشد، اما در پوستین خاله خرسه ! . دوستان حقیقی تو ، در مواقعی از نقاط قوت تو صحبت می کنند که لازم باشد و در باقی موارد به فکر اصلاح تو و رشد و تعالی تو هستند، نه اینکه مدام از تو چاپلوسی کرده و به فکر بالا نشان دادن شخصیت و جایگاه تو باشند .

می گویند که در مقابل امام خمینی(ره) فردی سخنرانی می کرد و از امام تمجید های فراوان می کرد، امام (ره) نگذاشت تمام شود، فرمود : بس کنید آقا ! . این مطلب را بارها و در موقعیت های مختلف در مورد ایشان شنیده ام . مثلاً در یک سخنرانی مردم شعار می دادند : ما همه سرباز تو ایم خمینی، گوش به فرمان تو ایم خمینی. فکر می کنی سخنرانی امام با چه مطلبی شروع شد ؟

ما همه سرباز خدا هستيم ان شاء اللَّه. نه تو سرباز منى، نه من سرباز تو. همه ما با هم قيام كرديم كه اسلام را در اينجا زنده كنيم و ان شاء اللَّه، به ساير جاها هم صادر كنيم. ما همه برادر با هم هستيم، دوست با هم هستيم و اميدوارم كه همه ما دوش به دوش هم، هر كس هر مقدارى كه مى‏تواند، من كه يك پيرمرد ضعيف هستم، صحبت بكنم براى شما. آقاى فلسفى كه پيرمرد قوى ان شاء اللَّه، هستند، ايشان هم براى شما صحبت بكنند. آقايان اهل منبر هم براى مردم صحبت بكنند. اين يك خدمتى است كه از ماها برمى‏آيد. ما ان شاء اللَّه، انجام بدهيم و اميدوارم كه براى خدا باشد. شما هم هر كدام هر كارى ازتان برمى‏آيد انجام بدهيد. صحیفه امام، جلد 13، صفحه 335

شاید ارزش و اهمیت این مطلب آنچنان روشن نیفتد. آن هنگام روشن می شود که به نقطه عکس آن توجه شود. به آن والا مقامهایی که در اثر مجیز گویی دوستان به حضیض ذلت گرفتار شده اند. چه بسیار دیکتاتور ها در سراسر دنیا که در زمره آزادیخواهان بوده اند، لیکن به وقت قدرت، در اثر تمجید اطرافیان، ذره ذره، دچار نخوت و خودبزرگ بینی شده اند و دیگر خدا را بنده نیستند.

چه بسیار نمرود ها و فرعون ها که ادعای خدایی کرده اند ، و این نبوده است جز با چاپلوسی و تملق اطرافیان . که اگر دوستی، عزیزی به آنها نهیب می زد که جایگاه خودت را بشناس، شاید به آن مصائب گرفتار نمی شدند که با ارابه به آسمان پر بکشند و با تیر و کمان شلیک کنند، تا خدا را نابود نمایند.

انسان موجود عجیبی است دخترم. فاصله میان بهترین بودن با بدترین شدن، فقط به اندازه یک لحظه اراده ساده است . اگر اراده کنی ، بهترین خلق خدا خواهی بود و اگر به شیطان نفس توجه نمایی ، بدترین . لذا از شیاطین اطراف خودت بپرهیز . همانها که در مقابل تو صف آرایی می کنند و برای تو و در مدح تو شعرها و ثنا ها می خوانند . همانها که اسم تو را به انواع روشها ترسیم می کنند و در وصف جمالات و کمالات تو مطالب می نگارند .

دخترم! اگر روزی رسید که در سازمان تحت مدیریت خودت، همه انتقاد داشتند و کمتر کسی رضایت داشت، بدان که مدیر بدی بوده ای . لیکن اگر روزگاری فرا رسید که هیچ کس انتقاد نداشت و همه تمجید و تعریف می کردند بدان که بدترین فاجعه رخ داده است و ریشه آن در استبداد درونی توست .

پس خاضع باش و از دوستان احمق و نادان که با تعاریف و تمجید هایشان، شیطان درون تو را پروار می کنند بگریز و از عزیزانی که عیب های تو را به تو هدیه می کنند ، بیشترین استقبال را نشان بده که این منش بزرگان و اولیای خداوند بوده است . 

۱ نظر:

  1. پروردگار


    سلام!
    وووه! خیــــلی زیبا بود ....
    کاش واقعا درسا میتوانست بخواند .....
    دفعه دوم به این دید خواندم که ددی جون برایم نوشته و من تنها مخاطبش، خواندم!!
    درس زندگی میدهید به فرزند، شبیه پدری علامه می مانید ..... واقعا علامه اید؟

    پاسخحذف