۶/۰۸/۱۳۹۱

وقتی الاغ ها آرزو داشته باشند آدم شوند

دختر نازنینم سلام !
اولین سینمایی هم که رفتی ، بوی اعتراض می داد ! هر چند کودکانه و سرشار از شادی و خنده های کلاه قرمزی و بچه ننه !
اما پر بود از اعتراضهایی که در جامعه استبدادی باید به زبان طنز و کودکانه بیان شود. شاید شیری باشد در دهان شیرخواران که بیاموزند : آب آرام در اعماق نفوذ می کند ! 

امروز جلجالی به پا بود . به مناسبت یک خر عروسکی که در داستانهای کلاه قرمزی در تلویزیون می خواسته آدم شود و ظاهراً صدا و سیما تصمیم گرفته دیگر سانسورش کند. البته خبر بعداً تکذیب مشکوکی شد اما مهم آن است که این حکومت دیگر از الاغ هایی که می خواهند آدم شوند هم می ترسد !


دخترکم !
شاید به یاد نیاوری اما کلاه قرمزی و بچه ننه داستان دادگاه هایی بود که در آن به جرم تشویش اذهان عمومی انسانها را به دار می آویختند . بچه های زیر سن قانونی را اعدام می کردند. انسانهایی که همیشه با پلیس احمق و نادان در تعامل نامتعارف هستند و همیشه باید بخشی از زندگی خود را در زندانهای آزار دهنده به سرببرند. اعراضی بود به وضع معیشتی مردمی که باید نانهای خود را به شیشه پنیر بمالند . به وضع نابسامانی که انسانیت مرده است و ثروت ها انباشته شده است و عده ای احمق به دنبال رژه های صد من یک غازی هستند که دو نادان کوته فکر عروسکی می توانند تانک آنها را بربایند و همه هیمنه پوشالیشان را به سخره بگیرند.

دختر نانازم !
اولین فیلمی هم که در سینما دیدی سیاسی بود... عزیزم ورودت را به مبارزه با ظلم و استبداد تبریک می گویم . این اولین حرکت سیاسی واقعی تو بود به نفع کارگردانی که صدای خفه شده از اعتراضش در لابه لای دادگاه های نمایشی خود نمایی می کرد . حمایتی بود از کلاه قرمزی که باید پشت میکروفن دادگاه فوت کند و بگوید : اعتراف می کنیم .... یک ... دو ... سه ... 

خوش آمدی !

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر