۵/۲۴/۱۳۹۱

حجاب یا عفاف مساله این است ؟!

عزیزک قشنگم سلام !
امروز برایت چادری دوخته بودند سیاه . برای دختر دو ساله . با کتابهای فرهنگی و تصویر هایی جالب از حجاب سیاه ایرانی که هدیه ای بود کادوپیچ. سیاه نه از جنس سیاه نمایی های ما! از جنس دوستی و محبت اما به رنگ سیاه !‌

دوستت داشتند، خیلی ها دوستت دارند. خیلی ها می خواهند تو در امان و امنیت باشی . بیشترشان هم راست می گویند. واقعاً می خواهند در امان و امنیت باشی . مشکلش این است که امنیت تو را سیاه می خواهند . این سیاهی نه فقط در رنگ چادر که در رنگ فکر و ایده  هم هست . آنها نیت خیر دارند. ای کاش در کنار کتابها، داستانهای خاله خرسه و قلعه حیوانات (جورج اورول) هم بود.

همیشه زاویه دیگری هم به زندگی وجود دارد. زاویه ای زیباتر . زاویه ای به رنگ سفید ، به رنگ زندگی، به رنگ محبت، به رنگ شادی ، به رنگ زیبا دیدن دیگران و مردم . چرا سیاه ؟

ای کاش پاسخی می شنیدی از جنس اینکه سیاه رنگ عشق است ! اما مشکل امروز این است که کلمه عشق هم از گناهان کبیره است . البته نه عشق مرد زن دار به یک زن ! (که اتفاقاً تبلیغ هم می شود) بلکه عشق یک پسر و دختر به یکدیگر . البته اگر یکی بسیجی باشد و خوب و مومن و بتواند دیگری را به همان رنگ سیاه و ریشهای بلندش مجبور کند، عیبی ندارد، بلکه مصداق تبلیغ مسیر ولایت است . اما اگر عشق یک پسر و دختر معمولی باشد که همدیگر را بخواهند، ابدا.

جالب است بدانی تلویزیون این روزگار ما که امیدوارم هیچ وقت یادت نیاید که چه وضعی داشت، برنامه ای پخش می کند در بدگویی از صهیونیسم . در تبلیغ آن چیزی شبیه این می گوید : صهیونیسیم، ظلم و ستم، جهانخواری ، دموکراسی، سکولاریسم ، آدم کشی ، تساوی زن و مرد !!!!!    

آری عزیزیم !
تساوی زن و مرد گناه کبیره ای است که فکر آن همتراز فکر صهیونیسم جهانی است . حال به نظر تو زندگی در مسیر و دین این کوته نظران چقدر حماقت می خواهد ؟!‌

مسجدی بودم ، بالای منبر سخنران کم سوادی می گفت : این روشنفکران دست و پای ما را بسته اند . نمی گذارند حرف دلمان را بزنیم . می گویند زنها سواد بیاموزند ، درس بخوانند ! آقا زن نباید درس بخواند . پیامبر (ص) فرمود که .... بعد هم قصه ای جعلی تعریف کرد که همسایه حضرت فاطمه (س) گفت من در طی همسایگی، قامت ایشان را ندیدم!! وقتی ایشان از خانه بیرون می آمد، امام حسین و امام حسن و امام علی و حضرت ابوالفضل چهار طرف می ایستادند تا کسی نتواند قامت این زن را ببیند !!!!!! در دلم  گفتم : بی سواد !!!! حضرت ابوالفضل بعد از فوت فاطمه (س) به دنیا آمد !  بلند شدم چیزی بگویم ، اطراف را نگاهی کردم، کل جمعیت مسجد را پیرمردهایی تشکیل می دادند که  در حال چرت زدن بودند ، بیرون آمدم و تا کنون دلم نیامده به آن مسجد با دل خوش پابگذارم . هر وقت می خواهم بروم برای روضه و مراسم، قیافه کریه و ضد دین آن تپل معمم پیش چشمم می آید.

اشتباه نکن ! درباره خاطرات امام از سال 42 حرف نمی زنم که در قم یا نجف کوزه را آب می کشیدند که این آقا فلسفه می خواند، پس نجس است ! دارم راجع به سال 91 حرف می زنم در پایتخت کشور به ظاهر اسلامی . آری اینچنین شد ای برادر!

دخترکم !
وقتی به خواستگاری همسر محبوبم که مادر توست رفتم، شرطم این بود که به حجاب کامل (چادر) ملبس باشد. اما کم کم از او آموختم آنقدر که عفاف مهم است ، حجاب مهم نیست . او در کنار حجابش ، عفافش را همچون گذشته به کمال حفظ کرد اما انتظارم از تو که نسل آینده ای این است که زن روشنفکر عفیف با اخلاق و حقیقت جو باشی .

مساله این است : حجاب یا عفاف ؟ 
چه بسیار لباسهای مقدس نما و روحانی و به ظاهر پیغمبر گونه که در پس آنها جز شیطان نفس و هوا و هوس نمی یابی . به قول حضرت حافظ :
واعظان کین چهره در محراب و منبر می کنند 
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند 

و چه بسیار انسانهایی (که اتفاقاً اکثریت قریب به اتفاق مردمان جهان را تشکیل می دهند) که در دنیا به حجاب ظاهری ما ملبس نیستند اما عفیف و پاکدامن و اخلاقی هستند. به راستی اگر قرار بود همه زنها و مردهای عالم پاکدامن نباشند، چه می شد؟ تو در بازترین فیلم های خارجی هم (البته در امروز روزگار) می بینی که حرمتهایی دارند و برای حرمتهایشان احترام قائلند. مثلاً روبوسی زن و مرد را اشکال نمی دانند اما لب گرفتن زن و مرد برای آنها معنی دیگری دارد. آنها هم خیانت را می فهمند، عشق را می فهمند، محبت و وفاداری و خانواده و زن و مرد را می فهمند ولی ما فقط ادعایش را داریم . 

دختر نازنینم !
کافر باش ! 
به دینی که در آن تحجر و خرافه، لباسها و حجابهای محدودکننده ظاهری، انسانهای بی اخلاق و ظاهر پرست، شعارهای پوچ و کرکننده و قیافه های عبوس و دشنام دهنده حاکم است و برای حفظ قدرت یا موقعیت ظاهری دنیا حتی حاضر است متاع الهی دین را هم به فروش برساند تا دو روزی بیشتر بر مسند قدرت بماند، کافر باش!‌

مومن شو ! 
به دینی که در آن ندای درونی توست . حجاب به قدر عرف ، و عفاف به بلندی اخلاق . محبت به وسعت همه انسانهای خوب و بد عالم (حتی دشمنانت) و ظواهر دینی به قدر همراهی و همنوایی با همه بشر (حتی کافران به عقیده تو) برای تو لازم است و یادت نرود تو مومن به خدایی نیستی که بر تو حکم کند و تو کورکورانه از او تبعیت کنی !!! بلکه تو خدایی را انتخاب می کنی که این مشخصه های تو را در بر داشته باشد!‌ 

بیشتر دقت کن !
تو دین را انتخاب می کنی یا دین تو را ؟! این انسانیت توست که خدای تو را می سازد . خدا هست و تو به اندازه ظرف وجودی خود ، خدا را درک می کنی . تو خدایی را درک می کنی (و برای خود می سازی) که خودت آنی ! پس یادت باشد، خدای بداخلاقی برای بداخلاق ها، خدای بی عدالت برای ظالم ها، خدای قدرت طلب برای حاکمان سرمست از قدرت، خدای مهربان برای با محبت هاست و تو خدا و دین و پیغمبری را انتخاب کن که مسیرش چنین باشد : انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق (همانا من برای تکمیل مکارم اخلاقی مبعوث شدم) . آیا جز این است که : و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین ؟؟ و جز چینین خدایی را مومن نباش !

عفاف یعنی پاکدامن باش و برای عشق تقدس قائل باش ، به عشقت وفادار بمان و برای عشقت پاکدامنی کن، و برای عشق دنیایی و عقبایی و برای ندای درونیت آن باش که باید باشی و هیچ معیاری جز درون خودت بهتر نمی داند و نمی تواند بداند که پوشش ظاهری و نیت قلبی تو چه باید باشد و چه می تواند باشد . با خدا باش و از رذالت مقدس نماها و اوباش بی خدا به او پناه ببر . 

مسیر سختی است به طولانی تاریخ بلندی که قدرت و زور بازوی مردانه بر هیکل نهیف و زنانه چربیده است. تو بازوی خود را برای مقابله با مردان ظالم درشت و قوی نساز ! تو فکرت را و اراده ات را قوی کن که تساوی زن و مرد، تغییر فرهنگ غلط ، تقدس های پوشالی، اسلام فقاهتی و ظاهربین را باید به چالش بکشی و با عفاف و همراهی و همیاری مردم، فقرهای توسعه نیافتگی را به اسلام محبت جهانی بدل سازی .

وصیتی کنمت که خود بدان عمل نکردم و چه بسا خیانتی بود که به تاریخ کردم : اگر عفیف نبودی ، هرگز ریا نکن ! و اگر مسلمانی کردی ، حق اسلام را که همانا محبت و خوشرویی به خلق خداست به جای آور . 

زهرا رهنورد ندای تساوی زن و مرد را سر داد در حالیکه خودش به حجاب کامل مجهز بود و از اولین بانوان انقلابی بود که کتاب زن مسلمان را تالیف کرده بود و در مسیر روشنفکری زنان و جنبش زنان مرارت ها کشید . جنبش سبز با حجاب و عفاف گره ای تاریخی خورده است . از سویی به دنبال حفظ دامن زن و عفت زنانه در جامعه است که خواست بشر بوده و خواهد بود، و از سویی با نشانه های حجاب اجباری حکومتی به سختی در تضاد آشکار و مخالفت است . به حق دیگران باید احترام گذاشت و بی حجابی برای بی اعتقادها قطعاٌ حق مسلمی است که حکومت با اجبار ،‌آزادی انسانها و زنان را تحدید کرده و می کند . تو می خواهی حجابت را در حد عرف داشته باش و از سیاهی های دل بپرهیز که حجاب سیاه ظاهری را می شد توجیه کرد، اما سیاهی دل را هرگز . 

سخن بسیار است و عمرها کوتاه . یک کلمه گاهی بس است . و یک بسیار ، گاهی بسیار . تو از میانه بسیارهای من، کوتاه های مفید را استخراج کن و ندای درونیت را پیش بگیر که والعاقبه للمتقین . 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر